شاهینی
لغت نامه دهخدا
شاهینی. ( اِخ ) نام ابوحفص عمربن احمدبن محمدبن حسن بن شاهین الفارسی الشاهینی السمرقندی. در سمرقند بدنیا آمد و در همانجا بسال 454 هَ. ق. درگذشته است و عده ای نیز از او روایت کرده اند. ( لباب الانساب ج 2 ص 9 ).
شاهینی. ( اِخ ) دهی از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج. دارای 1430 تن سکنه.آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن غلات ، لبنیات ، توتون و تنباکو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
شاهینی. ( اِخ ) دهی از دهستان خالصه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. دارای 280 تن سکنه. آب آن ازچاه و فاضل آب سراب نیلوفر. محصول آن غلات ، حبوبات دیمی و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
شاهینی. ( اِخ ) دهی از دهستان شیان بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. دارای 332 تن سکنه. آب آن از سراب شاهین. محصول آن غلات ، حبوبات ، صیفی و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
شاهینی. ( اِخ ) نام تیره ای از ایل کلهر ( ایلات کرد ایران )و دارای 50 خانوار. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 62 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید