شاهنشاهی هخامنشی ( به انگلیسی: The Persian Empire ) کتابی نوشته جان مانوئل کوک به تاریخ ۱۹۸۳ است که توسط مرتضی ثاقب فر در سال ۱۳۸۳ به فارسی برگردانده شد.
• ظهور مادها و پارس ها
• منابع
• کردارهای کوروش بزرگ
... [مشاهده متن کامل]
• فرمانروایی کوروش
• دهه بحرانی
• کشور گشایی های داریوش
• سرشت فرمانروایی داریوش
• سازمان ایالات
• کینه ورزی داریوش با آتنی ها
• نیروهای مسلح و ارتباطات
• لشکرکشی بزرگ خشایار شا
• تاریخ شاهان بعدی هخامنشی
• شاه و دربار
• دین کهن ایران
• کاخ ها و هنر
• شهرب ها، هوپارخ ها و تیول داران
• گستره شاهنشاهی ایران
• حکایت هخامنشیان پسین
من در این کتاب فقط خواسته ام شکافی را پر کنم و هیچ گاه از نظر حجم یا دامنه مطالب قصد رقابت با کتاب تاریخ شاهنشاهی هخامنشی نوشته آلبرت اومستد را که پس از مرگش ۱۹۴۸ منتشر شد، نداشته ام اما پس از درگذشت اومستد کشفیات زیادی انجام گرفته و بسیاری اندیشه های جدید مطرح شده است. مطالبی که حذف کرده ام عمدتاً چیزهایی هستند که در کتاب اومستد ربط مستقیمی با تاریخ ایران نداشته اند و نیز نکته های فراوانی که اومستد به عنوان واقعیاتی قطعی مطرح کرده ولی اکنون معلوم شده که شماری ز آن ها مشکوک هستند و شماری دیگر باید به کلی کنار گذاشته شوند. کتاب های ایران از آغاز تا اسلام ( ۱۹۵۴ ) و ایران از آغاز تا اسکندر بزرگ ( ۱۹۶۴ ) نوشته رومن گیرشمن فرانسوی از اعتبار برخوردارند ولی آن ها نیز پر از حدس و نظریه پردازی هستند. تا جایی که ممکن بوده کوشیده ام میان حدس و واقعیت تمایز قائل شوم تا خواننده آن ها را با هم اشتباه نکند. در موارد کاملاً مربوط به قلمرو هخامنشیان — دودمانی که از ۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد بر شاهنشاهی ایران فرمان راندند — کوشیده ام با تکیه بر مهم ترین مراجع نوشته های جدید یادداشت هایی را بگنجانم؛ اما این کار را در مورد مناطق دوردست نسبت به قلمرو آن ها و موضوع های حاشیه ای انجام نداده ام. در حدود ده سال گذشته تا حدی به برکت علاقه ای که به مناسبت برگزاری جشن های دوهزار و پانصدمین سال شاهنشاهی کوروش بزرگ برانگیخته شده بود و نیز انتشار لوحه های استحکاماتی تخت جمشید، کتاب های جدید منتشر شده دربارهٔ هخامنشیان دوبرابر شد. دو کتاب مهم تازه در این زمینه عبارتند از ایران در زمان نخستین شاهان هخامنشی ( ۱۹۷۶ ) از محمد داندامایف و داریوش پارسی ( ۱۹۷۶ ) نوشته والتر هینتس هر دو به زبان آلمانی. در مورد پیشینه ایران خواندن کتاب میراث ایران ( ۱۹۶۲، ۱۹۷۶ ) نوشته ریچارد فرای هنوز امری اجتناب ناپذیر است. ناآگاهی من از زبان های مربوطه ناچارم کرد از منابع بابلی و مصری و اسناد آرامی و لوحه های عیلامی به صورت دست دوم استفاده کنم؛ در مورد کارهای باستان شناسان شوروی نیز چنین بود. من به ویژه وامدار محبت د. م. لوئیس هستم که با خواندن پیش نویس کتابم بسیاری از خطاهایم را یادآور شد، توصیه های ارزشمندی نمود، و کتاب ها و مقالاتی را که نمی شناختم یا در دسترس نداشتم به من معرفی کرد؛ همچنین در مورد بسیاری نکات از د. م. استروناک و مایکل کوک سپاسگذارم. سرانجام باید از سایمون هورن بلوئر که تصحیح نمونه های چاپخانه را بر عهده گرفت، و از جولیا کلرمن که عکس های کتاب را تهیه کرد و نسخه بدنمای مرا به کتابی درخور تبدیل نمود تشکر کنم. پارسیان به سرزمین خودشان «پارسه» می گفتند که دقیقاً برابر با استان فارس کنونی است. در موارد نادری که پرشیا نوشته ام — که از پرسیای لاتین به ما رسیده است — منظور واحد جغرافیای سیاسی یا قدرت بزرگی است که ایرانیان به آن ایران می گویند. ایران ( آریانا ) سرزمینی است که ایرانیان سرزمین آریایی می نامیدند و در دوران باستان مرزهای جغرافیایی کاملاً مشخصی نداشت. ایالات ماد و پارس ضلع غربی آن در همسایگی بین النهرین را تشکیل می دادند. مرز شرقی آن احتمالاً در حوزه رود سند متوقف می شد، گرچه شاید در شمال خاوری به رود یاکسارتس ( سیر دریا یا سیحون امروزی ) می رسید. در جنوب جایی که امروزه بلوچستان می نامند گرچه جزئی از شاهنشاهی ایران بود ولی در شمار سرزمین اصلی محسوب نمی شد؛ این نکته در مورد سرزمین خوزیان ( خوزستان کنونی که به عربی اهواز می گفتند ) که معمولاً به آن جا عیلام گفته می شد و شوش پایتخت هخامنشیان در آن جا قرار داشت نیز صادق است.
• ظهور مادها و پارس ها
• منابع
• کردارهای کوروش بزرگ
... [مشاهده متن کامل]
• فرمانروایی کوروش
• دهه بحرانی
• کشور گشایی های داریوش
• سرشت فرمانروایی داریوش
• سازمان ایالات
• کینه ورزی داریوش با آتنی ها
• نیروهای مسلح و ارتباطات
• لشکرکشی بزرگ خشایار شا
• تاریخ شاهان بعدی هخامنشی
• شاه و دربار
• دین کهن ایران
• کاخ ها و هنر
• شهرب ها، هوپارخ ها و تیول داران
• گستره شاهنشاهی ایران
• حکایت هخامنشیان پسین
من در این کتاب فقط خواسته ام شکافی را پر کنم و هیچ گاه از نظر حجم یا دامنه مطالب قصد رقابت با کتاب تاریخ شاهنشاهی هخامنشی نوشته آلبرت اومستد را که پس از مرگش ۱۹۴۸ منتشر شد، نداشته ام اما پس از درگذشت اومستد کشفیات زیادی انجام گرفته و بسیاری اندیشه های جدید مطرح شده است. مطالبی که حذف کرده ام عمدتاً چیزهایی هستند که در کتاب اومستد ربط مستقیمی با تاریخ ایران نداشته اند و نیز نکته های فراوانی که اومستد به عنوان واقعیاتی قطعی مطرح کرده ولی اکنون معلوم شده که شماری ز آن ها مشکوک هستند و شماری دیگر باید به کلی کنار گذاشته شوند. کتاب های ایران از آغاز تا اسلام ( ۱۹۵۴ ) و ایران از آغاز تا اسکندر بزرگ ( ۱۹۶۴ ) نوشته رومن گیرشمن فرانسوی از اعتبار برخوردارند ولی آن ها نیز پر از حدس و نظریه پردازی هستند. تا جایی که ممکن بوده کوشیده ام میان حدس و واقعیت تمایز قائل شوم تا خواننده آن ها را با هم اشتباه نکند. در موارد کاملاً مربوط به قلمرو هخامنشیان — دودمانی که از ۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد بر شاهنشاهی ایران فرمان راندند — کوشیده ام با تکیه بر مهم ترین مراجع نوشته های جدید یادداشت هایی را بگنجانم؛ اما این کار را در مورد مناطق دوردست نسبت به قلمرو آن ها و موضوع های حاشیه ای انجام نداده ام. در حدود ده سال گذشته تا حدی به برکت علاقه ای که به مناسبت برگزاری جشن های دوهزار و پانصدمین سال شاهنشاهی کوروش بزرگ برانگیخته شده بود و نیز انتشار لوحه های استحکاماتی تخت جمشید، کتاب های جدید منتشر شده دربارهٔ هخامنشیان دوبرابر شد. دو کتاب مهم تازه در این زمینه عبارتند از ایران در زمان نخستین شاهان هخامنشی ( ۱۹۷۶ ) از محمد داندامایف و داریوش پارسی ( ۱۹۷۶ ) نوشته والتر هینتس هر دو به زبان آلمانی. در مورد پیشینه ایران خواندن کتاب میراث ایران ( ۱۹۶۲، ۱۹۷۶ ) نوشته ریچارد فرای هنوز امری اجتناب ناپذیر است. ناآگاهی من از زبان های مربوطه ناچارم کرد از منابع بابلی و مصری و اسناد آرامی و لوحه های عیلامی به صورت دست دوم استفاده کنم؛ در مورد کارهای باستان شناسان شوروی نیز چنین بود. من به ویژه وامدار محبت د. م. لوئیس هستم که با خواندن پیش نویس کتابم بسیاری از خطاهایم را یادآور شد، توصیه های ارزشمندی نمود، و کتاب ها و مقالاتی را که نمی شناختم یا در دسترس نداشتم به من معرفی کرد؛ همچنین در مورد بسیاری نکات از د. م. استروناک و مایکل کوک سپاسگذارم. سرانجام باید از سایمون هورن بلوئر که تصحیح نمونه های چاپخانه را بر عهده گرفت، و از جولیا کلرمن که عکس های کتاب را تهیه کرد و نسخه بدنمای مرا به کتابی درخور تبدیل نمود تشکر کنم. پارسیان به سرزمین خودشان «پارسه» می گفتند که دقیقاً برابر با استان فارس کنونی است. در موارد نادری که پرشیا نوشته ام — که از پرسیای لاتین به ما رسیده است — منظور واحد جغرافیای سیاسی یا قدرت بزرگی است که ایرانیان به آن ایران می گویند. ایران ( آریانا ) سرزمینی است که ایرانیان سرزمین آریایی می نامیدند و در دوران باستان مرزهای جغرافیایی کاملاً مشخصی نداشت. ایالات ماد و پارس ضلع غربی آن در همسایگی بین النهرین را تشکیل می دادند. مرز شرقی آن احتمالاً در حوزه رود سند متوقف می شد، گرچه شاید در شمال خاوری به رود یاکسارتس ( سیر دریا یا سیحون امروزی ) می رسید. در جنوب جایی که امروزه بلوچستان می نامند گرچه جزئی از شاهنشاهی ایران بود ولی در شمار سرزمین اصلی محسوب نمی شد؛ این نکته در مورد سرزمین خوزیان ( خوزستان کنونی که به عربی اهواز می گفتند ) که معمولاً به آن جا عیلام گفته می شد و شوش پایتخت هخامنشیان در آن جا قرار داشت نیز صادق است.
شاهنشاهی هخامنشی یا امپراتوری پارس ( در منابع غربی ) ( به پارسی باستان: 𐎧𐏁𐏂 ت. ت. 'Xšāça' ) ( ۵۵۰–۳۳۰ پیش از میلاد ) یک پادشاهی باستانی ایرانی در باختر آسیا بود که توسط کوروش بزرگ در سال ۵۵۰ پیش از میلاد بنیان گذاری شد. در دوران خشایارشا یکم به بزرگ ترین گسترهٔ خود رسید که از بالکان و اروپای شرقی در باختر، تا دره سند در خاور امتداد داشت. این شاهنشاهی بزرگ ترین امپراتوری جهان تا بدان روز بود و در مجموع ۵٫۵ میلیون کیلومتر مربع ( ۲٫۱ میلیون مایل مربع ) گسترهٔ داشت. همچنین این شاهنشاهی نخستین ابرقدرت جهان نیز بود که نهایتاً در پی حمله اسکندر مقدونی به ایران سرنگون شد و از بین رفت.
... [مشاهده متن کامل]
شاهنشاهی هخامنشی نخستین و تنها پادشاهی بود که بخش بزرگی از جهان را برای بیش از دو سده یکپارچه کرد. شاهنشاهی ایران در بزرگترین گستره خود در سال ۴۸۰ پیش از میلاد هشت میلیون کیلومتر مربع ( برخی آن را پنج ونیم میلیون کیلومتر مربع می دانند ) از دره سند در هند تا رود نیل در مصر و ناحیه بنغازی در لیبی امروزی و از رود دانوب در اروپا تا آسیای مرکزی وسعت داشت که آن را تبدیل به وسیع ترین امپراتوری باستانی تاریخ جهان کرد.
پارس، در جنوب غرب فلات ایران، بخشی بود که خاندان هخامنشی در آن قدرت گرفت. پس از چند سده حکومت بر این منطقه ( بنگرید به: پادشاهی هخامنشی ) ، یکی از اعضای این خاندان به نام کوروش بزرگ، شاهنشاهی ماد، پادشاهی لیدی و امپراتوری بابل را فتح کرد و شاهنشاهی هخامنشی را بنیان گذاشت. دولتی که او بنیان نهاد، بیش از دو سده تقریباً بر همهٔ جهان متمدن آن روز فرمان راند، تا اینکه در نهایت به دست اسکندر مقدونی در سال ۳۳۰ پیش از میلاد فروپاشید. اسکندر تنها چند سال پس از فتح امپراتوری درگذشت که همین مسئله موجب از بین رفتن یکپارچگی سرزمین های سابق شاهنشاهی هخامنشی گردید و دیگر هرگز این سرزمین ها زیر یک پرچم متحد نشدند. سلوکوس و بطلمیوس، از سرداران اسکندر، کسانی بودند که بزرگ ترین قسمت های قلمرو هخامنشی را به دست آوردند و البته چندین و چند دولت مستقل دیگر نیز پس از مرگ اسکندر یا به مرور سر برآوردند. در نهایت، یک و نیم سدهٔ پس از ایرانیان مجدداً استقلال خود را به دست آوردند و شاهنشاهی اشکانی را در فلات ایران بنیان گذاشتند.
... [مشاهده متن کامل]
شاهنشاهی هخامنشی نخستین و تنها پادشاهی بود که بخش بزرگی از جهان را برای بیش از دو سده یکپارچه کرد. شاهنشاهی ایران در بزرگترین گستره خود در سال ۴۸۰ پیش از میلاد هشت میلیون کیلومتر مربع ( برخی آن را پنج ونیم میلیون کیلومتر مربع می دانند ) از دره سند در هند تا رود نیل در مصر و ناحیه بنغازی در لیبی امروزی و از رود دانوب در اروپا تا آسیای مرکزی وسعت داشت که آن را تبدیل به وسیع ترین امپراتوری باستانی تاریخ جهان کرد.
پارس، در جنوب غرب فلات ایران، بخشی بود که خاندان هخامنشی در آن قدرت گرفت. پس از چند سده حکومت بر این منطقه ( بنگرید به: پادشاهی هخامنشی ) ، یکی از اعضای این خاندان به نام کوروش بزرگ، شاهنشاهی ماد، پادشاهی لیدی و امپراتوری بابل را فتح کرد و شاهنشاهی هخامنشی را بنیان گذاشت. دولتی که او بنیان نهاد، بیش از دو سده تقریباً بر همهٔ جهان متمدن آن روز فرمان راند، تا اینکه در نهایت به دست اسکندر مقدونی در سال ۳۳۰ پیش از میلاد فروپاشید. اسکندر تنها چند سال پس از فتح امپراتوری درگذشت که همین مسئله موجب از بین رفتن یکپارچگی سرزمین های سابق شاهنشاهی هخامنشی گردید و دیگر هرگز این سرزمین ها زیر یک پرچم متحد نشدند. سلوکوس و بطلمیوس، از سرداران اسکندر، کسانی بودند که بزرگ ترین قسمت های قلمرو هخامنشی را به دست آوردند و البته چندین و چند دولت مستقل دیگر نیز پس از مرگ اسکندر یا به مرور سر برآوردند. در نهایت، یک و نیم سدهٔ پس از ایرانیان مجدداً استقلال خود را به دست آوردند و شاهنشاهی اشکانی را در فلات ایران بنیان گذاشتند.