شاه علی فراهی

لغت نامه دهخدا

شاه علی فراهی. [ ع َ ی ِ ف َ ] ( اِخ ) از مریدان شیخ رکن الدین علاءالدوله بود. پدر وی حکومت فراه را بر عهده داشت و معمر گشته بود و خواست که از حکومت استعفا کند و در آخر حیات منزوی و به عبادت مشغول شود از اینرو پسر خود شاه علی را بجانب اردوی پادشاه وقت فرستاد تا منشور حکومت به نام خود بستاند و پدر وی را معذور دارند اما از قضا چون گذر وی بر نواحی سمنان بود و با راهزنان درافتاد همه همراهان وی کشته شدند و وی نیز زخمی گردید شیخ رکن الدین را خبر کردند وی بالای سر او که رمقی بیش نداشت بیامد و در خدمت شیخ رکن الدین بماند تا بهبودیافت شیخ او را برفتن نزد پادشاه یا پدر مخیر ساخت شاه علی گفت میخواهم دست از ارادات در دامن شیخ زنم. پیش پدر رفت و از وی اجازه خواست و به صحبت شیخ بازگشت و بحسن تربیت شیخ رسید. ( از نفحات الانس ص 454 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس