شاه شطرنج. [ هَِ ش َ رَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام مهره ای از مهره های شطرنج باشد : شاه شطرنج کفایت را یک بیدق او لعب کمتر ز دو اسب و رخ و فرزین نکند.
سوزنی.
رجوع به شاه در این معنی شود. || کنایه از اسمی که بی رسم است : گفتم این و گریختم ز عسس شاه شطرنج را نگیرد کس.
شاعر ( از یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
نام مهره از مهره های شطرنج باشد یا کنایه از اسمی که بی رسم است .