شاه درخت
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
مترادف ها
شاه درخت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
شاه درخت ؛ درخت صنوبر. ناجو. ناژو. ( از برهان ) . و رجوع به شاه درخت شود. || کنایه از چوب و شه تیر سقف. فرسب. یا مطلق تیر که پوشش سقف را بکار است :
سرایی کنم پای بستش رخام
درختان سقفش همه عود خام.
سعدی.
سرایی کنم پای بستش رخام
درختان سقفش همه عود خام.
سعدی.