شاه ددان. [ هَِ دَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شیر. اسد. لیث. غضنفر. حارس : به شاه ددان کلته روباه گفت که دانا زد این داستان در نهفت.ابوشکور.
- شاه ددان ؛ شیر. اسد :به شاه ددان کلته روباه گفتکه دانا زد این داستان در نهفت. ابوشکور. بدانی که شاه ددان سربسربر شاه مردان ندارد هنر. اسدی.+ عکس و لینک