شاه بند. [ ب َ ] ( نف مرکب ) که شاه بندد و مقید میسازد. آنکه شاه را اسیر کند. || بمجاز بر سلطان مقتدر و توانا که دیگر سلاطین را مقهور کند و ببند آرد اطلاق شود : امین دولت و دین یوسف بن ناصر دین برادر ملک شاه بند اعدامال.
فرخی.
آنکه گیتی بروی او بیند خسرو شاه بند شیرشکار.
فرخی.
فرهنگ فارسی
که شاه بندد و مقید میسازد ٠ آنکه شاه را اسیر کند ٠ یا بمجاز بر سلطان مقتدر و توانا که دیگر سلاطین را مقهور کند و ببند آرد ٠