شانه کاری

لغت نامه دهخدا

شانه کاری. [ ن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) کنایه از درآویختن به کسی باشد یعنی با آن شخص در مقام زد و خورد درآید. ( برهان قاطع ). درآویختن هر چیز عموماً و درآویختن با کسی تا آن شخص در مقام زد و خورد آید خصوصاً. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) :
کمال ار سر ندارد باتو زلفش
مشو درهم که آن از شانه کاری است.
کمال اسماعیل ( از بهار عجم ).

فرهنگ فارسی

در آویختن با کسی زد و خورد کردن .

فرهنگ معین

(نِ ) (حامص . ) درآویختن با کسی ، زد و خورد کردن .

پیشنهاد کاربران

در کشاورزی هم کاربرد دارد . پس از پایان درو با وسیله ای به شکل شن کش به جمع آوری علفهای اضافی میپردازند . چیزی شبیه خوچه چینی

بپرس