شانه شکستن

لغت نامه دهخدا

شانه شکستن. [ ن َ / ن ِ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) شانه سر و مشط راخرد کردن. || خرد کردن کتف. کسر شانه. شکستن دوش. شکستن و خرد کردن استخوان کتف :
شغب های آینه پیل مست
همی شانه بر پشت پیلان شکست.
نظامی ( از ارمغان آصفی ).
دل بر نخواهد داشتن شمشاد فایض از قدش
گر شانه اش را بشکند بیرون ز گلزارش کند.
فایض ابهری ( از ارمغان آصفی ).
|| کنایه از خایف و هراسان ساختن چه جبلی انسان است که چون هولی و دهشتی طاری حالش میگردد دوش را بزیر می افکند و ارخای آن مینماید، پس شانه شکستن عبارت از این حالت بود. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) ( ارمغان آصفی ).

فرهنگ فارسی

شانه سر و مشط را خرد کردن یا خرد کردن کتف .

پیشنهاد کاربران

بپرس