پیر عشق آنجا بعرسی تازه میکرد آسمان
من نصیبه شانه دانی ناگهان آورده ام .
خاقانی.
این فراویزی و آن بازافکنی خواهد ز من من ز جیب آسمان یک شانه دان آورده ام.
خاقانی.
گهی شانه دان ، گاه کیف برست گهی بقچه و گاه پرده درست.
نظام قاری ( دیوان ص 176 ).
رجوع به شانه نیام شود.