فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
بی محلی نشان دادن ، واکنش سرد به موضوعی
شانه بالا انداختن: [ اصطلاح در تداول عامه ] ( به نشان تردید یا تحقیر یا بی اعتنایی و غیره )
( ( شیرین پوزخند زد آیه شانه بالا انداخت و آرزو برای خودش سالاد کشید و فکرکرد " چرا گفت امروز همان قدر خوشحالم ؟"و گاز بزرگی از ساندویچ ژامبون و پنیر زد . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص70 . ) )
( ( شیرین پوزخند زد آیه شانه بالا انداخت و آرزو برای خودش سالاد کشید و فکرکرد " چرا گفت امروز همان قدر خوشحالم ؟"و گاز بزرگی از ساندویچ ژامبون و پنیر زد . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص70 . ) )
بی اعتنایی نشان دادن،
شانه بالا انداختن ( به نشان تردید یا تحقیر یا بی اعتنایی و غیره )
He caught her look, and shrugged
به دختره نگاه کرد و شانه بالا انداخت ( بی اعتنایی نشان داد )
شانه بالا انداختن ( به نشان تردید یا تحقیر یا بی اعتنایی و غیره )
به دختره نگاه کرد و شانه بالا انداخت ( بی اعتنایی نشان داد )