دوستی که درباره گویش سنخواستی گفت ( نام زبانتان را باید پهلوی گفت و نه تاتی - نام تاتی را ترکان مغول به غیر مغولان میگفتند - این زبان را در نوشته های پارسی پهلوی گفتند ) شاندن شندن که به چم جمباندن و تکان
... [مشاهده متن کامل] دادن است ان از سندن/سندیدن است که در پهلوی ساسانی به دو گونه سندش/چندش بچم حرکت تکان جنبش امده امروز چندش که میگویند همانست گرچه معنیش فرق کرده -
در استان فارس میگویند شاندن را شوندن میگویند شوندمش سر جاش
بشین بشون درخت شوندن - در استان فارس پیش از نوروز برای کاشت درخت انگور که به ان رز شوندن میگویند زمین را گوده میزنند دوستی به دوستش گفت گوده ات آمادن بیام سیت بشونم گفت پیشتر برو سی بوات بشون که گوده اش خیلی غیلن
شاندن دراین سرود ویس و رامین افشاندن نیست گردو بر گنبد نشاندن است
تو گفتی گوز بر گنبد همی شاند
و یا در بادیه کشتی همی راند
-
در بختیاری هم شند در چو شُنْد سیس و چو شُنْد بس همان شاندن نشاندن است
... [مشاهده متن کامل]
چو شُنْد بس چوق نشاند بهش - چوبش زدش -
در برخی وازگان و در بخشهای بزرگی از ایران ا را کوتاه و به گونه ُ میگویند مانند سپاردن سپردن - فشاردن فشردن - شاند شوند پایید پویید گایید گویید این را بویژه در بختیاری و فارس میبینیم
میگوییم بشین که نیازی به ب نیست پس میتوان انرا گفت شین مانند برو رو -
ریشه نشستن و استادن از ست میاید ست نشستن و ستا برخاستن بوده ست را هت /شت هم میگفته اند و شتن /ستن به شیدن/ شین/شِستن/ششتن گشته و شادن و شادن و شاندن نیز نشاندن است ن میانی نشاندن بیخود افزوده شده و این افزونه ن در زبان اریان در بسیاری واژگان امده مانندچید و چیَد که چیند شده و برخی چیدن را هم چیندن کرده اند رسیدن و رسادن نیز رساندن شده
در گویش تاتی سنخواستی در خراسان شمالی
شاندن یا واشاندن به معنی تکان دادن چیزی مانند الک یا درخت است. اگر الک راتکان دهیم تا خاک وخاشاک آن جدا شود واشاندن گویند. یا تکاندن درخت توت را شندن یا شاندن گویند
نشاندن، سرجایش گذاشتن، جاسازی، جادادن، ساکت کردن
�میخ را شاندم به دیوار، پسر شلوغه را شاندم سرِ جاش بعد توانستم غائله را بشانم. �
فروکاهشِ " نِشیدن/نِشستن" به تکواژها: ( نِ. شی. دَن )
1 - نِ: "نِ" در کارواژه یِ " نِشستن/نِشیدن" پیشوند است. این پیشوند در زبانهای اوستایی - پهلوی به دیسه یِ " نی" بوده است.
2 - شی: تکواژِ "شی" در " شیدَن" برگرفته از واژه یِ اوستاییِ " خشی" به چمِ "جاگرفتن، درجایی نشیمن کردن" است که آوایِ " خ" از آن زدوده شده است.
... [مشاهده متن کامل]
زدایشِ آواییِ "خ" در زبانِ اوستایی - پارسی در واژگانی همچون ( خشنا/آ - شنا ) ، ( خشوب، آ - شوب ) ، ( خشوستَ، شُسته ) ، ( خشپ، شَب ) و. . . دیده می شود.
3 - نشانه یِ مصدریِ ( دَن )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
کارواژه یِ ( شیدَن ) که گذرایِ آن ( شاندَن ) می شود، تواناییِ بالایی در بکارگیریِ پیشوند برای ساختِ نوواژه دارد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشت ( reference ) :
رویه یِ 430 از نبیگِ " فرهنگِ واژه های اوستا"
در لری بختیاری
شُنْدِن: حرکت سریع دست از بالا به پایین به منظور ضربه زدن یا دفع ضربه
دست شُنْد سیس: میخواست که با دست او را بزند / به او ضربه بزند
چو شُنْد سیس: با چوب میخواست او را بزند / به او ضربه بزند
چو شُنْد بس: با چوب او را زد / به او ضربه زد