شانتانو یا شَنتَن از شخصیت های یادشده در رزمنامه هندی مهاباراتا است. بنا به روایت مهاباراتا، شانتانو پادشاهی از تبار کورو بود و در ولایت هستیناپور هندوستان فرمانروایی داشت. وی نواده پادشاه بزرگ بهارت و جد بزرگ دو خاندانِ پاندوان و کوروان بود. نامِ شانتانو همچنین در ریگ ودا مذکور است.
شانتانو پسر کهتر پادشاه پراتیپ بود، که در زمان کهنسالی پادشاه پراتیپ، زاده شده بود. پسر مهترِ پراتیپ، به نام دواپی، مبتلا به پیسی بود و به همین دلیل، از تاج و تخت شاهی چشم پوشید و به رهبانیت روی آورد. پسر میانی پراتیپ، موسوم به بالهیکا، قصد فتح بلخ نمود و بدان دیار لشکر کشید. بنابراین، شانتانو بود که پس از مرگ پدرش وارث تاج شاهی شد و در هستیناپور فرمانروا گردید.
بنا به بازگفته ها، هرچند شانتانو از شکوه و جلال پادشاهان کم نداشت، لیکن عمرش را بیشتر در جنگاوری می گذرانید و زن و فرزند نداشت. تا این که شانتانو، زنِ زیبایی را در کرانه گنگ دید و بدان زن پیشنهاد ازدواج داد. زن، در برابرِ پذیرفتن پیشنهاد ازدواج، شرطی گذاشت و از شانتانو خواست که عهد کند هرگز از وی پرسش نکند و این که آزاد باشد هر چه می خواهد انجام دهد. شاه، به ناچار پیمان بست و آن دو به همسری هم درآمدند. اما شهبانو هر سال فرزندی می آورد و آن را در دریا غرق می نمود و نه شاه و نه درباریان نمی توانستند از وی پرسش کنند. این رخد اد هفت بار تکرار شد، تا این که بار هشتم شانتانو از گنگا پرسید که چرا این کار را می کند. گنگا توضیح داد که وی در حقیقت دختر برهما و از تباری آسمانی است و با این کار فرزندانِ او را از نفرینی ایزدی نجات می داده است.
فرزند هشتم شانتانو از گنگا زنده ماند، عمری دراز کرد و بهیشم نام گرفت.
شانتانو همچنین در کرانه رود یامونا به دختری قایقران به نام ستیوتی دلبسته گشت، پس ستیوتی را از پدرش خواستگاری کرد. پدر ستیوتی گفته بود که شرطِ وی برای موافقت با این ازدواج، کناره گیری بهیشم از ولایتعهدی به سود پسران ستیوتی است - بهیشم نیز از ولایتعهدی چشم پوشید. شانتانو و ستیوتی صاحب دو پسر به نام های چیترانگادا و ویچیتراویریا شدند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفشانتانو پسر کهتر پادشاه پراتیپ بود، که در زمان کهنسالی پادشاه پراتیپ، زاده شده بود. پسر مهترِ پراتیپ، به نام دواپی، مبتلا به پیسی بود و به همین دلیل، از تاج و تخت شاهی چشم پوشید و به رهبانیت روی آورد. پسر میانی پراتیپ، موسوم به بالهیکا، قصد فتح بلخ نمود و بدان دیار لشکر کشید. بنابراین، شانتانو بود که پس از مرگ پدرش وارث تاج شاهی شد و در هستیناپور فرمانروا گردید.
بنا به بازگفته ها، هرچند شانتانو از شکوه و جلال پادشاهان کم نداشت، لیکن عمرش را بیشتر در جنگاوری می گذرانید و زن و فرزند نداشت. تا این که شانتانو، زنِ زیبایی را در کرانه گنگ دید و بدان زن پیشنهاد ازدواج داد. زن، در برابرِ پذیرفتن پیشنهاد ازدواج، شرطی گذاشت و از شانتانو خواست که عهد کند هرگز از وی پرسش نکند و این که آزاد باشد هر چه می خواهد انجام دهد. شاه، به ناچار پیمان بست و آن دو به همسری هم درآمدند. اما شهبانو هر سال فرزندی می آورد و آن را در دریا غرق می نمود و نه شاه و نه درباریان نمی توانستند از وی پرسش کنند. این رخد اد هفت بار تکرار شد، تا این که بار هشتم شانتانو از گنگا پرسید که چرا این کار را می کند. گنگا توضیح داد که وی در حقیقت دختر برهما و از تباری آسمانی است و با این کار فرزندانِ او را از نفرینی ایزدی نجات می داده است.
فرزند هشتم شانتانو از گنگا زنده ماند، عمری دراز کرد و بهیشم نام گرفت.
شانتانو همچنین در کرانه رود یامونا به دختری قایقران به نام ستیوتی دلبسته گشت، پس ستیوتی را از پدرش خواستگاری کرد. پدر ستیوتی گفته بود که شرطِ وی برای موافقت با این ازدواج، کناره گیری بهیشم از ولایتعهدی به سود پسران ستیوتی است - بهیشم نیز از ولایتعهدی چشم پوشید. شانتانو و ستیوتی صاحب دو پسر به نام های چیترانگادا و ویچیتراویریا شدند.
wiki: شانتانو