شامخه

لغت نامه دهخدا

( شامخة ) شامخة. [ م ِ خ َ ] ( ع ص ) مؤنث شامخ. رجوع به شامخ شود.

فرهنگ عمید

= شامخ: جبال شامخه اش با سپهر نجوی گوی / چو عاشقی که کند راز دل به یار اظهار (قاآنی: ۳۸۸ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس