شاماکچه

لغت نامه دهخدا

شاماکچه. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) بر وزن و معنی شاماخچه است که سینه بند زنان باشد. ( فرهنگ جهانگیری ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). مبدل ساماکچه سینه بندزن و مخفف آن شاماک. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ). ساماخچه. ساماکچه. ( فرهنگ جهانگیری ): صُدْره ؛ شاماکچه. ( منتهی الارب ). غِطایَه ؛ آنچه زنان زیر جامه پوشند مانند شاماکچه و جز آن. ( منتهی الارب ). غِلالَة؛ شاماکچه که زیر جامه و زره پوشند. ( منتهی الارب ). غُلَّة؛ شاماکچه که زیر زره پوشند. ( منتهی الارب ). سَبَج معرب شبه فارسی. ( منتهی الارب ). سُبجَة شاماکچه که پیراهن بی آستین باشد. ( منتهی الارب ). سَبیج و سَبیجَة. ( از منتهی الارب ).سَبّیج ، اصل آن شبی فارسی است و آن پیراهن بدون آستین و جیب باشد. ( المعرب جوالیقی حاشیه ص 182 ): جَوب ؛ شاماکچه زنان. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). جَدیلَة؛ شاماکچه مانندی از پوست که کودکان و زنان حایض پوشند. ( منتهی الارب ). رجوع به شاماخ و شاماخچه و شاماک و شاماکجه و شاماکی شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) سینه بند زنان شاماخچه لباچه صدره درلک .

فرهنگ معین

(چَ یا چِ ) (اِمصغ . ) = شاماخچه : سینه بند زنان ، لبچه ، صدره ، درلک .

پیشنهاد کاربران

بپرس