شامانه یک واژه ترکیبی فارسی است که از دو واژه به شکل زیر ساخته شده است : شا مخفف شاه می باشد و هم به بزرگ گروه و ایل و قبیله و طایفه و قوم و فرمانروای زمینی اشاره دارد و هم به فرمانروای غیبی و آفریننده
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
همه چیز و مانه به معنای مثل و شبیه و مانند. لذا واژه شامانه در اصل و ریشه به معنای مثل و مانند شاه بوده است . شاید بتوان باور داشت که شامانه اولین آئین یا دین روی کره زمین باشد در عصر سنگی و دوران قار نشینی و شکار و قبل از دوران پیدایش آئین های بت پرستی . و این احتمال می رود که این آئین به علت فارسی بودن ریشه نام آن در ایران و قبل از پیدایش آئین میترائی به ظهور و پیدایش رسیده باشد. گیاه هوم اقوام فارسی زبان ایلامی و سومری ، شاید باقی مانده میراث آئین شامانی بوده باشد. کشیدن دود آن بصورت تانباکو اثر نشئگی و به حالت خلسه فرو رفتن داشته و نوشیدن شیره آن باعث توقف نمودن گذر زمان و جوان ماندن. انسان از طریق روش شامانی نه می تواند لایه های آگاهی و لایه ها و ابعاد پنهانی در پشت پرده واقعیت عینی را بشناسد و نه میتواند مراتب و درجات مختلف تکاملی عالم غیب و امکانات استعلائی یا بالقوه کلی و جزئی و طرح و برنامه آفرینش نهفته در پشت پرده ضخیم و ظاهری و رنگین عالم شهود را به شهود برساند و نمی تواند اثر نیروهای موجود در طبیعت را به نفع یا بر علیه خود کنترل نماید و نه میتواند تصور روشنی از عمق و ژرفنای ضمیر ناخودآگاه داشته باشد و نه میتواند ارواح پیشینیان را احضار نماید و یا با عالم غیب در آنسوی واقعیت عینی ارتباط برقرار کند. بدن یا تن و یا کالبد انسان هم دارای هفت چاکرا یا منبع انرژی نمی باشد بلکه دارای پنج میل جنسی می باشد که چهارتا از آنها فرعی و مخفی و پنهانی اند و یکی از آنها اصلی و آشکار و ظاهری و پنج سرنوشت جنسی و نه تنها یک سرنوشت جنسی به شکل یا مرد و یا زن و انسان تنها دارای یک حیات یا زندگی آسمانی و دنیوی نمی باشد بلکه هفت زندگی آسمانی و هرکدام از آنها در طول سلسله طویل نظم های دنیوی با درجات مختلف تکاملی فراوان بین دو سرحد یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال ایده آل . همچنین هرفرد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود و یا نفس مجرد نمی باشد بلکه ده تا مشتمل بر نفس مردانه و پنج نفس زنانه. این ابعاد آشکار و پنهانی وجود انسانی حاکی از این حقیقت اند که شاه جهان یا شامان اصلی در نظام احسن آفرینش مبداء هرفرد انسانی را از یک خانواده ده عضوی خودی و ملکوتی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن ( به زبان دینی : پنج آدم و پنج حوای خودی ) در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی آفریده است با هدف زوجیت هر فرد انسانی با خود و تجربه عشق خویشتن در قالب پنج زوج بنیادی . زوجیت با غیر و عشق ورزیدن به غیر و تولید مثل از طریق آمیزش جنسی والدین یا زن و مرد فقط متعلق به سلسله حیات های دنیوی می باشد. چنین چیزی نه در مبداء وجود داشته و نه در معاد به وجود خواهد آمد. سلسله طویل نظم و حیات های دنیوی از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان جاری گشته و ساری است و صورت می پذیرد و نه از طریق حلول روان یا تناسخ و جدایی و قبض روح از کالبد به اصطلاح مادی و مهاجرت آن در قالب مثالی صدرایی به عالم برزخ و یا پریدن جان از قفس تنگ خاکی و پرواز آن از جهان فانی به جهان باقی و یا رهایی من یا نفس مجرد از چاه طبیعت و پراوز و فرار آن به بیرون از افق طبیعت و رسیدن و آرام گرفتن آن در ماوراء طبیعت بهنگام فرا رسیدن لحظه اجل مرگ. کلیه این راه ها که قبل پیدایش نظریه علمی مه بانگ رفته شده اند، بدون استثناء گمراهه روی فکر و خیال و وهم و انحراف از صراط مستقیم یا راه راست محسوب می شوند.