شام خوردن


معنی انگلیسی:
dine, sup, to sup

لغت نامه دهخدا

شام خوردن. [ خُوَرْ / خُرْ ] ( مص مرکب ) طعام خوردن در اول شب. ( ناظم الاطباء ). طعام شب خوردن. شام شکستن. تناول کردن. طعام در شب هنگام : هرگاه که مردم پس طعام و شام خوردن خفتن عادت دارد و طعامها خورد که از آن ماده سرد و تر و بخاری غلیظتولد کند پلک چشم سطبر شود. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- شام خوردن بر کسی یا شام برای کسی ساختن یا قصد شام کردن یا شام با کسی خوردن ؛ کنایه است از هجوم بردن بر وی. شبیخون کردن بر دشمن. حمله بردن و تاختن نابهنگام برکسی :
هین که ایام شام خورد بر او
سنگ در شیشه سحر فکنید.
مجیر بیلقانی ( از امثال و حکم دهخدا ).
چو برتو دهر به آفات خویش چاشت کند
ترا به صبر بر او قصد شام باید کرد.
ناصرخسرو.
چون چاشت کند بخویشتن پیوست
تو ساخته باش کار شامش را.
ناصرخسرو.
چون با پدرت چاشت خورد گیتی
ناچار خورد با تو ای پسر شام.
ناصرخسرو.
- امثال :
پیش از آنکه دشمن بر توشام خورد تو بر وی چاشت خور ؛ یعنی در جنگ بردشمن سبق باید گرفت. ( امثال و حکم دهخدا ص 522 ج 2 ): اما چون در کارزار باشی آنجا سستی و درنگ شرط نباشد چنان کن که بیش از آنکه خصم بر تو شام خورد چاشت خورده باشی بر او. ( امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 522 ). تدبیر شام میکنیم که بر وی بخوریم پیش از آنکه بر ما بام خورد. ( امثال و حکم ج 1 ص 522 ). پیش از آنکه خصم فرصت چاشت یابد برای او شامی ناگوار بساز. ( امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 522 ). پیش از آنکه تاتار در این دیار بر ما سحر خورد قصد شام کنیم. ( امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 523 ).

فرهنگ فارسی

طعام خوردن در اول شب طعام شب خوردن

دانشنامه اسلامی

مترادف ها

dine (فعل)
ناهار خوردن، شام خوردن، شام دادن

sup (فعل)
شام خوردن، شام دادن

فارسی به عربی

تعش

پیشنهاد کاربران

شام شکستن. [ ش ِ ک َ ت َ] ( مص مرکب ) شام خوردن. ( ناظم الاطباء ) :
زلفت شکست و پاره سودا گرفته ایم
شب گیر میکند همه کس شام چون شکست.
خواجه آصفی ( از آنندراج ) .
در زلف چین فکند و مرا دل ز دست برد
چون شام بشکند سفری یار میکند.
میرزا زکی ( از آنندراج ) .

بپرس