جستن نظیر تو به هنر بر مکابره است
نایافته نمودن بر عقل شالهنگ.
سوزنی.
خر شاعری است پرسم ، یاشاطریست خرکس را چگونه گیرم بی جرم شالهنگ.
سوزنی.
در کوی هنر مباش کان کوی اقطاع قدیم شالهنگ است.
انوری ( از فرهنگ جهانگیری ).
|| گروگان باشد و آن را مرهون خوانند. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی )( شرفنامه منیری ) ( فرهنگ نظام ) ( فرهنگ سروری ). || مکر و حیله و فریب. ( برهان قاطع ) ( غیاث اللغات ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( آنندراج ). مؤلف فرهنگ رشیدی گوید که این معنی محل تأمل است : ایمن مباش تا دم مردن زمکر دیو
تا دیو دین ز تو نستاند به شالهنگ.
سوزنی.
مؤلف فرهنگ رشیدی پس از ذکر شاهد گوید: در فرهنگ ( یعنی جهانگیری ) بمعنی ستم و مکر و حیله گفته ، و این دو بیت شاهد آورده و در این تأمل است. چه معنی اول نیز توان گفت ، مگر آنکه برای تکرار قافیه این معنی قرار داده باشد. || سرکشی و نافرمانی. ( برهان قاطع ) ( غیاث اللغات ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). || زیادتی و اشتلم. ( برهان قاطع ) ( از آنندراج ). در فرهنگ جهانگیری و مؤید الفضلاء بمعنی اشتلم و ستم نیز آمده است. ( ازفرهنگ سروری ) : با عیب گر که شعر من اکنون قرین شود
یاری همی کند خلجی را بشالهنگ.
سوزنی ( از سروری ).
آه کز استیلای نفس شالهنگ همچو شالنگیست واپس رفتنم.
غضایری رازی ( از جهانگیری ).