شاغل

/SAqel/

برابر پارسی: کاردار، کارمند، پیشه ور

لغت نامه دهخدا

شاغل. [غ ِ ] ( ع ص ) مشغول کننده. ( دهار ). در کار دارنده. ( منتهی الارب ). شغله به ؛ جعله مشغولاً فهو شاغل. ( اقرب الموارد ). ج ، شواغل. ( دهار ). || شغل شاغل ؛ مبالغة. تقول «انا فی شغل شاغل ». ( اقرب الموارد ). کارگران. در تأکید گویند. ( ناظم الاطباء ) :
جهانیان بمهمات خویش مشغولند
مرا به روی تو شغلیست از جهان شاغل.
سعدی.
|| مانع و بازدارنده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : در میانه آن محاصره و مهم بزرگ که در پیش پادشاه اسلام بود از سرحد خراسان شاغلی پیدا شد و فتقی حادث و خاطر عاطر پادشاه از آن هاجم ناگاه و ناجم نااندیشیده متشوش و متوزع شد. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 38 ). || در تداول اداری ، مشغول به خدمت ، در مقابل منتظر خدمت و بازنشسته و برکنار از خدمت.

فرهنگ فارسی

درکاررونده، بکاروادارنده، کاروپیشه داشتن
۱ - در کار دارنده به کار وادارنده . ۲ - بازدارنده مانع . ۳ - کار و پیشه ای که شخص را مشغول سازد جمع : شاغلین . یا شغل شاغل . کار و پیشه ای که شخص را مشغول سازد .

فرهنگ معین

(غِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - به کار وادارنده . ۲ - دارندة پیشه و کار.

فرهنگ عمید

۱. دارای شغل، مشغول به کار.
۲. (اسم ) مانع: جهانیان به مهمّات خویش مشغول اند / مرا به روی تو شغلی ست از جهان شاغل (سعدی۲: ۶۵۴ ).

واژه نامه بختیاریکا

دَرمَد دِار

مترادف ها

practitioner (اسم)
شاغل، شاغل مقام طبابت یا وکالت

پیشنهاد کاربران

پیشه مند
رئیس ، وزیر ، وکیل و شهروند یا فردی که بصورت دائم یا فصلی یا بصورت پاره وقت کسب درآمد میکند
کسی که منبع شغلی یا آب باریکه دارد
صاحب کار
دلمشغولی
کارورز، سرگرمِ کار ( در بسیاری باره ها )
نمونه:
. . . همه ی کوشش خود را بکار بسته تا پرخاش ها و دست از کار شستن های کارگران سرگرمِ کار ( شاغل ) در پیمانکاری های نفتی را در چارچوب تنگ خواست های بیش تر خرده ریز اقتصادی بگنجاند.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از یادداشتی در دستِ کار
از دید من، هیچکدام از برابرهای یاد شده در بالا ( کاردار، کارمند، پیشه ور ) بگونه ای باریک، برابر واژه ی از ریشه عربی �شاغل� نیستند. آمیخته واژه ی �پیشه ور�، چنانچه بازتاب دهنده ی رسته ای از کارورزان نبود، می توانست با اندک چشم پوشی بجای �شاغل� بکار رود. کاربرد �سرگرمِ کار� که از آن چون برابر یاد نموده ام نیز با آنکه از دربرگیرندگی بسیار بیش تری برخوردار بوده ( رسمی، پیمانی، روزمزد و . . . ) و بهتر در بسیاری از گزاره ها می نشیند نیز به همین شَوَند ( دربرگیرندگی ) از روشنایی بسنده برخوردار نیست. به هر رو، شاید آمیخته واژه ی �کارورز�، هم اکنون، بهترین جایگزین باشد.

کسی که شغل دارد

بپرس