شاعل

لغت نامه دهخدا

شاعل. [ ع ِ ] ( ع ص ، اِ ) اسب که در دم آن سپیدی باشد. ( منتهی الارب ). ذوالشعل. ( اقرب الموارد ). رجوع به شَعَل شود. || رجل شاعل ؛ مرد پریشان غارت. ( منتهی الارب ). ای ذواِشعال. ( اقرب الموارد ). || آتش افروز. || تابدار. شعله دار. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

اسب که در دم آن سپیدی باشد یا آتش افروز .

پیشنهاد کاربران

چراغدار و مشعل بردار پا دشاه و اردو را میگفتند ولذا وقتی سر دم اسب سفید است شکل شعله آتش دارد به همان خاطر اسب شاعل میگویند

بپرس