شاط
لغت نامه دهخدا
فاحتل من بُبَشْتر ذراها
و جال فی شاط و مستواها.
( از ارجوزه ای در ذکر غزوات عبدالرحمان بن محمد خلیفه اموی در اندلس ، عقد الفرید ج 5 ص 277 ). و رجوع به معجم البلدان شود.
شاط. [ شا طط ] ( ع ص ) مردی که مابین دو طرف او فراخ و وسیع باشد و مرد گشاده سینه. ( منتهی الارب ). بیّن الشطاطه ؛ ای بعید مابین الطرفین. ( اقرب الموارد ). || دور. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید