شاسف

لغت نامه دهخدا

شاسف. [ س ِ ] ( ع ص ) خشک از لاغری. ( منتهی الارب ). الیابس ضمرا و هزالا. ( اقرب الموارد ). رجوع به شاسب و شازب شود. سقاء شاسف ؛ ای یابس. ( اقرب الموارد ). مشک خشک. || پیر پوست بر استخوان خشکیده. ( منتهی الارب ). قاحل. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس