فرهنگ فارسی
۱ - بار حمل . ۲ - سنگینی کار . ۳ - مقدار برق یک دستگاه یا باتری .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم مصدر ) عمل ذخیره کردن برق در یک دستگاه.
۳. هزینه ای که در ازای خدمات ارائه شده به کسی داده می شود.
۴. (صفت ) [عامیانه، مجاز] شاد وسرحال.
پیشنهاد کاربران
شار، شارِش؛
شار به چم جریان مانند شرشر آب، شُره کردن و. .
پس می توان از واژه ی شار به چم جریان الکتریکی به جای شارژ بهره گیری کرد.
شار کردن، شاریدن= شارژ کردن
شارگر= شارژر
شار به چم جریان مانند شرشر آب، شُره کردن و. .
پس می توان از واژه ی شار به چم جریان الکتریکی به جای شارژ بهره گیری کرد.
شار کردن، شاریدن= شارژ کردن
شارگر= شارژر
ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم.
سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم.
با پیام زیبایِ کاربرِ گرامی /فرتاش/ در زیر واژه {ختن} ( خواهشمندم به آن سر بزنید ) ، در می یابیم که ریختِ دیگرِ کارواژه یِ {شَنجیدن}، باید {شَختَن} باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ما برای نِمونه، کارواژه یِ {سَنجیدن} را داریم با ریختِ دیگرِ {سَختَن}.
پیشنهادی های بسیاری از این کارواژه می توان دارد.
یک نمونه، میتواند {فِشَخت/فِشَختَن/افشخت/افشختن} باشد که در اینجا پیشوندِ {اف:نشانگر پر کردن، افزودن} بکار گرفته شده است.
پَسگَشت:
رویه یِ 1502 از نِبیگِ {فرهنگ واژه های اوستا}
بِدرود!
سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم.
با پیام زیبایِ کاربرِ گرامی /فرتاش/ در زیر واژه {ختن} ( خواهشمندم به آن سر بزنید ) ، در می یابیم که ریختِ دیگرِ کارواژه یِ {شَنجیدن}، باید {شَختَن} باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ما برای نِمونه، کارواژه یِ {سَنجیدن} را داریم با ریختِ دیگرِ {سَختَن}.
پیشنهادی های بسیاری از این کارواژه می توان دارد.
یک نمونه، میتواند {فِشَخت/فِشَختَن/افشخت/افشختن} باشد که در اینجا پیشوندِ {اف:نشانگر پر کردن، افزودن} بکار گرفته شده است.
پَسگَشت:
رویه یِ 1502 از نِبیگِ {فرهنگ واژه های اوستا}
بِدرود!
از آنجائیکه شارژ با مفهوم خوراک دهی و بعد استفاده از آن مفهوم می شود باید کلمه ای گزینش شود که خوراک دهی و استفاده مستمر در آن نهفته باشد . به نظر خوردن با بن مایه خور و ساخت کلمات مختلف می تواند مناسب
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
باشد . مثلا خوران باتری ، یا خوران آپارتمان یا خوران خط تولید به نظر می رسد در تکمیل مفهوم کارآئی دارد .
شارژ:پرش،
زدن به برق برای پرش
زدن به برق برای پرش
از آنجا که واژگان {شارژ، شارج، چارچ} ( همه شان یکی هستند! ) در پیوند با "پر شدن، افزایش" هستند، تنها بن واژه ای که از نِگاه من خوب جا افتاده است و این ویژگی ها را دارد، واژه {باشتن} است با بن کنونی {بار} که ریختِ دیگَرِ این بن واژه برابر {باریدن} است.
... [مشاهده متن کامل]
از آنجا که خود بن واژه{باشتن} به هیچ روی در میان مردم "رواگمند" ( =پخش، همه گیز ) نمی شود، پس میتوانیم بن گذشته این بن واژه یا هَمان {باشت}را بگوییم.
این {باشت} را میتوانیم با پیشوندِ {اَف=به بالا} نیز بیاوریم، همانگونه که کاربر گِرامی /فرتاش/ نیز بدین سان واژه سازی کردند و {اَفباشت/اَفباشتن} را ساختند.
به گمان نیازی نیست که پیشوندی در پِیِ این {باشت} بیاوریم، چرا که شاید بلند شود. به گمانم چرایی به کار بردن پیشوند در کنار {باشت} میتواند این باشد که {باشت} کاربرد های دیگری هم دارد، ولی به گمانم با ارزش ترین کاربرد این واژه همین واژه بیگانه {شارژ} است. واژگان دیگر هم که با {باشتن/باشت} در پیوند هستند، به همراه یک "پیشوند" در کنار واژه "باشت" می آیند و دیگر ترسی نداریم که با آن واژه نادرست گرفته شوند.
گونه گزاره:گوشی من را شارژ کن!
گونه گزاره درست:من را باشت کُن!
یک نِگَریدَنی/نکته:درست است که بهتر است به جای "باشت کن" بگوییم "بِباشت"، ولی مردم با گونه نخستین آشنا تر هستند و همچنین، نادرست هَم نیست؟! باشت کن=باشتن کن={شارژ کردن} کن ( نمیدانم! )
بِدرود!
... [مشاهده متن کامل]
از آنجا که خود بن واژه{باشتن} به هیچ روی در میان مردم "رواگمند" ( =پخش، همه گیز ) نمی شود، پس میتوانیم بن گذشته این بن واژه یا هَمان {باشت}را بگوییم.
این {باشت} را میتوانیم با پیشوندِ {اَف=به بالا} نیز بیاوریم، همانگونه که کاربر گِرامی /فرتاش/ نیز بدین سان واژه سازی کردند و {اَفباشت/اَفباشتن} را ساختند.
به گمان نیازی نیست که پیشوندی در پِیِ این {باشت} بیاوریم، چرا که شاید بلند شود. به گمانم چرایی به کار بردن پیشوند در کنار {باشت} میتواند این باشد که {باشت} کاربرد های دیگری هم دارد، ولی به گمانم با ارزش ترین کاربرد این واژه همین واژه بیگانه {شارژ} است. واژگان دیگر هم که با {باشتن/باشت} در پیوند هستند، به همراه یک "پیشوند" در کنار واژه "باشت" می آیند و دیگر ترسی نداریم که با آن واژه نادرست گرفته شوند.
گونه گزاره:گوشی من را شارژ کن!
گونه گزاره درست:من را باشت کُن!
یک نِگَریدَنی/نکته:درست است که بهتر است به جای "باشت کن" بگوییم "بِباشت"، ولی مردم با گونه نخستین آشنا تر هستند و همچنین، نادرست هَم نیست؟! باشت کن=باشتن کن={شارژ کردن} کن ( نمیدانم! )
بِدرود!
تاب
کاربر نیکوکار چانی، جا انداختن این واژه به جای شارژ که خیلی جا افتاده هست، کار خیلی سختی است و من هم تنها عرض کردم که چون این واژه ها شناخته شده نیستند گقتن آنها باعث مسخره کردن خودمان می شود. شاید پیشنهادهای دوستان درست هم باشد ولی بیهوده است.
... [مشاهده متن کامل]
کاربر بهزاد پورزند، عزیزم، قربونت برم، فدات بشم، خوبی؟ مشکلی اونجا نداری؟تئوری توطئه بِدِه ی کی بودی تو!
آره، این دیدگاهت رو باید سر در همه جاها بزارند:
"اگر کاربری خواست پیشنهاد دیگران را نقد کند سایبری است"
برو جمع کن خودتو! عزیزم، دیدم یک کامنت یا همون دیدگاه گذاشتی که با چند تا حرف یک کلمه یا همون واژه ساختی!آفرین.
حالا بیا با حرف ها ک ص ن گ و کلمه و جمله بساز! قربونت بشم!
... [مشاهده متن کامل]
کاربر بهزاد پورزند، عزیزم، قربونت برم، فدات بشم، خوبی؟ مشکلی اونجا نداری؟تئوری توطئه بِدِه ی کی بودی تو!
آره، این دیدگاهت رو باید سر در همه جاها بزارند:
"اگر کاربری خواست پیشنهاد دیگران را نقد کند سایبری است"
برو جمع کن خودتو! عزیزم، دیدم یک کامنت یا همون دیدگاه گذاشتی که با چند تا حرف یک کلمه یا همون واژه ساختی!آفرین.
حالا بیا با حرف ها ک ص ن گ و کلمه و جمله بساز! قربونت بشم!
✍️ پارسا
🙏 "فرتاش" ارژمند!
😊 نخست بر گردانندگان گران مایه ی واژه نامه ی �آبادیس�، زآن پس بر هم میهن ارژمندم "فرتاش"، و سپس تر نیز بر یکایک همراهان و پارسی بانانِ فرهیخته و بزرگوار، از من فراوان درود و ارژ و ادب!
... [مشاهده متن کامل]
هنگام، به کام و رام یکایک گرامیان باد!
😊❤️ کدبان ( ؟ ) "فرتاش" بزرگوارم! بر من مهر دارید و مِهروَرزی تان را ارژ می نهم.
با من هیچ ستیهندگی و پای فشاری نیست که اگر هرازگاهی برابرنهاده ای برای واژه ای یا گزاره ای اَنیرانی می آورم، پذیرفته شود.
به هرروی، پیشنهاد استند و من نیز آن ها را بدین سوی و بدان سوی، در این و آن نبیگ یا نوشتار می بینم، یا برخی را خود می سازم.
😊 باری، سپاسگزار و ارژدار شما و دیگر گرامی یاران استم، و اگر کسی/کسانی سخنی با من بگوید/بگویند و من ناخواسته از آن سخن ناآگاه بمانم، از من دل آزرده نشوند، که مرا هیچگاه سرِ رَنجانِش و دل آزدگیِ هیچ کسی نیست و نخواهد بود.
📚 آموزه های نیک و فَرخویانه ی سپهبد سخن، فردوسی بزرگ را در اندیشه و کردار و گفتار من و ما بازتاب و نمود باد! آری. . .
به نزد کهان و به نزد مهان
به آزار موری نیرزد جهان
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان بِهْ که نیکی بُوَد یادگار
دراز است دست فلک بر بدی
همه نیکویی کن اگر بِخرَدی
چو نیکی کنی، نیکی آید بَرت
بدی را بدی باشد اندر خَورَت
چو نیکی نمایدت کیهان خدای
تو با هر کسی نیز نیکی نمای
مکن بد، که بینی به فرجام بد
ز بد گردد اندر جهان، نام بد
به نیکی بباید تن آراستن
که نیکی نشاید ز کس خواستن
و گر بد کنی، جز بدی نَدرَوی
شبی در جهان شادمان نَغنَوی
🙏 "فرتاش" ارژمند!
😊 نخست بر گردانندگان گران مایه ی واژه نامه ی �آبادیس�، زآن پس بر هم میهن ارژمندم "فرتاش"، و سپس تر نیز بر یکایک همراهان و پارسی بانانِ فرهیخته و بزرگوار، از من فراوان درود و ارژ و ادب!
... [مشاهده متن کامل]
هنگام، به کام و رام یکایک گرامیان باد!
😊❤️ کدبان ( ؟ ) "فرتاش" بزرگوارم! بر من مهر دارید و مِهروَرزی تان را ارژ می نهم.
با من هیچ ستیهندگی و پای فشاری نیست که اگر هرازگاهی برابرنهاده ای برای واژه ای یا گزاره ای اَنیرانی می آورم، پذیرفته شود.
به هرروی، پیشنهاد استند و من نیز آن ها را بدین سوی و بدان سوی، در این و آن نبیگ یا نوشتار می بینم، یا برخی را خود می سازم.
😊 باری، سپاسگزار و ارژدار شما و دیگر گرامی یاران استم، و اگر کسی/کسانی سخنی با من بگوید/بگویند و من ناخواسته از آن سخن ناآگاه بمانم، از من دل آزرده نشوند، که مرا هیچگاه سرِ رَنجانِش و دل آزدگیِ هیچ کسی نیست و نخواهد بود.
📚 آموزه های نیک و فَرخویانه ی سپهبد سخن، فردوسی بزرگ را در اندیشه و کردار و گفتار من و ما بازتاب و نمود باد! آری. . .
به نزد کهان و به نزد مهان
به آزار موری نیرزد جهان
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان بِهْ که نیکی بُوَد یادگار
دراز است دست فلک بر بدی
همه نیکویی کن اگر بِخرَدی
چو نیکی کنی، نیکی آید بَرت
بدی را بدی باشد اندر خَورَت
چو نیکی نمایدت کیهان خدای
تو با هر کسی نیز نیکی نمای
مکن بد، که بینی به فرجام بد
ز بد گردد اندر جهان، نام بد
به نیکی بباید تن آراستن
که نیکی نشاید ز کس خواستن
و گر بد کنی، جز بدی نَدرَوی
شبی در جهان شادمان نَغنَوی
پس بهتراست بگوئیم بیشگیر ش کن چون خیلی وقتها پرکامل و لبریز نمیکنیم
بیشگیر. مانند باتری وکپسول گاز و هوارا بیش میکنیم تا مقدار محتوی آن بیشتر شود لاتین میگوید شارژ وما خراسانیها میگوئیم آن را پرکن
آقای نیکوکار چانی میدونی کجاش مشکل داره؟ اونجایی که این کاربران سایبری هستند و تنها هدفشان انحراف و دلسرد کردن است.
هیچ چواب درست و منطقی هم از اینا نمیشنوی.
هیچ چواب درست و منطقی هم از اینا نمیشنوی.
علی ابراهیمی عزیز
کجاش ایراد داره که بگی
امکان داره گوشی منو بارمَند کنی ؟
کجاش ایراد داره که بگی
امکان داره گوشی منو بارمَند کنی ؟
این کلمه از اون کلمه هایی هست که جا افتاده و فارسی هاشم خیلی بیخود هستند.
مثلا همینی که فرهنگستان گفته، تو زندگی روزمره می تونیم بگیم:
گوشیتو بده به من پُرسازی بشه
این چیه دیگه!
یا پیشنهاد فرتاش، میشه گفت که گویشیمو بیافبار؟
پیشنهاد چرت ندین خواهشا
مثلا همینی که فرهنگستان گفته، تو زندگی روزمره می تونیم بگیم:
گوشیتو بده به من پُرسازی بشه
این چیه دیگه!
یا پیشنهاد فرتاش، میشه گفت که گویشیمو بیافبار؟
پیشنهاد چرت ندین خواهشا
پیشنهاد واژه به جایِ واژه یِ بیگانه " شارژ ":
" اَفباشتن= اَف. باشتن" با بُن کنونیِ " اَفبار= اَف. بار".
" اَفباشتن= اَف. باشتن" با بُن کنونیِ " اَفبار= اَف. بار".
در پاسخ به کاربر " Parisa Pers ":
واژگانِ پیشنهادیِ شما همه زیبا و درست هستند جز " بار انباشتن/ بار انباشت کردن"؛ چراکه " انباشتن" با بُن کُنونیِ " انبار " از پیشوندِ " اَن" که ریختِ دیگرِ " هم" از زبانِ پارسی و " هَن" از زبان اوستایی است، می باشد و " باشتن" با بُن کُنونیِ " بار " است؛ پس " بار انباشتن " نادرست است چون " بار " به گونه ای دوبار آمده است؛ ولی بکارگیریِ کارواژه یِ " باشتن" با بُنِ " بار" ، چنانچه پیشوندی درخور برای آن برگزیده شود، به جای واژه بیگانه " شارژ" خوب است؛ برای نمونه " اَفباشتن" با بُن کُنونیِ " اَفبار" یا " اَندرباشتن" با بُن کُنونیِ " اَندربار" یا . . . .
... [مشاهده متن کامل]
واژگانِ پیشنهادیِ شما همه زیبا و درست هستند جز " بار انباشتن/ بار انباشت کردن"؛ چراکه " انباشتن" با بُن کُنونیِ " انبار " از پیشوندِ " اَن" که ریختِ دیگرِ " هم" از زبانِ پارسی و " هَن" از زبان اوستایی است، می باشد و " باشتن" با بُن کُنونیِ " بار " است؛ پس " بار انباشتن " نادرست است چون " بار " به گونه ای دوبار آمده است؛ ولی بکارگیریِ کارواژه یِ " باشتن" با بُنِ " بار" ، چنانچه پیشوندی درخور برای آن برگزیده شود، به جای واژه بیگانه " شارژ" خوب است؛ برای نمونه " اَفباشتن" با بُن کُنونیِ " اَفبار" یا " اَندرباشتن" با بُن کُنونیِ " اَندربار" یا . . . .
... [مشاهده متن کامل]
شارژ = بارمند
شارژر = بارمند کن
شارژر = بارمند کن
✍️ پارسا
❌ 👈 بیگانه
✅ 👈 پارسی
❌ شارژ کردن to charge
✅ بارمَند کردن/ساختن
✅ بازتَواندن
✅ بازتَوانیدن
✅ بازتَوان کردن
✅ پُر کردن
✅ باردار کردن/ساختن
✅ کارمایه نهادن
... [مشاهده متن کامل]
✅ کارمایه اَندر کردن
✅ بار انباشتن
✅ باراَنباشت کردن
✅ بارمَند سازی
✅ بازتَوانِش
✅ بازتَوان
❌ شارژر charger
✅ بارریز
✅ بارگَر
❗️نیز دو واژه ی زیرین را دیده ام، ولی درباره ی آن ها اینک سخنی ندارم:
➖تازاندن
➖تاز کردن
❌ 👈 بیگانه
✅ 👈 پارسی
❌ شارژ کردن to charge
✅ بارمَند کردن/ساختن
✅ بازتَواندن
✅ بازتَوانیدن
✅ بازتَوان کردن
✅ پُر کردن
✅ باردار کردن/ساختن
✅ کارمایه نهادن
... [مشاهده متن کامل]
✅ کارمایه اَندر کردن
✅ بار انباشتن
✅ باراَنباشت کردن
✅ بارمَند سازی
✅ بازتَوانِش
✅ بازتَوان
❌ شارژر charger
✅ بارریز
✅ بارگَر
❗️نیز دو واژه ی زیرین را دیده ام، ولی درباره ی آن ها اینک سخنی ندارم:
➖تازاندن
➖تاز کردن
شارژ همون شار فارسیه به چم آب شار یا سر شار شهرستان که ریشه در شارستان داره شر شر ما نیاز نیست برای واژه شارژ واژه سازی کنیم چون خودش فارسیه باید ژ رو برداریم تا فارسی بسه بگیم برام شار کن شماره ام شار کن ینی برام اون پشتوانه پولی درون شماره ام روان کن به جای شارژر هم بگین شار گر
انباشتگی
Charge = بصورت اسم: مقدار بار، نیروی ذخیره شده = بار، ذخیره
Charge = بصورت فعل: پُر کردن، بار کردن، و بدهکار کردن و صدور صورتحساب علیه شخصی = پُر کردن، بدهکار کردن
Chargable = شارژی ( فنگلیش ) = پُرکردنی
Charge = بصورت فعل: پُر کردن، بار کردن، و بدهکار کردن و صدور صورتحساب علیه شخصی = پُر کردن، بدهکار کردن
Chargable = شارژی ( فنگلیش ) = پُرکردنی
🇮🇷 واژه ی برنهاده: پُرساخت 🇮🇷
یا پُرسازی
یا پُرسازی
شارژ
( بار - بارگیری - بار ریزی - بارمندی - بارمندسازی )
شارژ کردن/شدن ( بارمند کردن/شدن )
charger ( بارگر/بارساز/بارریز )
قابل شارژ ( بارپذیز - بارش پذیر )
غیر قابل شارژ ( بار نا پذیر - بارش ناپذیر )
... [مشاهده متن کامل]
charging
بارِش - بارریزی - بارگیری - بارپذیری - بارمندسازی
- - - - - - - - - - - - - - - - -
Download بارگیری ( داده ها/اطلاعات )
Upload بارگذاری
( بار - بارگیری - بار ریزی - بارمندی - بارمندسازی )
شارژ کردن/شدن ( بارمند کردن/شدن )
charger ( بارگر/بارساز/بارریز )
قابل شارژ ( بارپذیز - بارش پذیر )
غیر قابل شارژ ( بار نا پذیر - بارش ناپذیر )
... [مشاهده متن کامل]
بارِش - بارریزی - بارگیری - بارپذیری - بارمندسازی
- - - - - - - - - - - - - - - - -
Download بارگیری ( داده ها/اطلاعات )
Upload بارگذاری
نیرُمایه
شارژمعنی های زیادی ددارد ولی بیشتر مردم شارژ را به شارژ باطری. موبایل. و . . . می شناسند در صورتی که شارژ معنا های بسیاری دارد مانند
شارژ به معنای سرمایه
شارژ به معنای بارگزاری
شارز به معنای سیراب شدن
و . . .
شارژ به معنای سرمایه
شارژ به معنای بارگزاری
شارز به معنای سیراب شدن
و . . .
خورند، دارایی، ارزش، سرمایه
بارگذاری
باز توان ( واژه یاب پرتو )
افزون
ب معنای پر شدن باتری ، یا قرار گرفتن باتری در موقعیت شارژ
پُرسازی
شارژ=سیراژه ( به معنای سیراب شدن )
1 - بار، حمل.
2 - مقدار برق لازم برای باتری، مقدار برق یک دستگاه، عمل ذخیره کردن برق در یک دستگاه.
3 - هزینه ای که ساکنان یک مجتمع مسکونی برای خدمات و نگه داری از مجتمع می پردازند، هزینة سرانة خدمات ( فره ) .
... [مشاهده متن کامل]
4 - پر، اشباع.
5 - شاد، سرحال.
6 - برق یار ( شارژ لوازم برقی ) . بَریار
2 - مقدار برق لازم برای باتری، مقدار برق یک دستگاه، عمل ذخیره کردن برق در یک دستگاه.
3 - هزینه ای که ساکنان یک مجتمع مسکونی برای خدمات و نگه داری از مجتمع می پردازند، هزینة سرانة خدمات ( فره ) .
... [مشاهده متن کامل]
4 - پر، اشباع.
5 - شاد، سرحال.
6 - برق یار ( شارژ لوازم برقی ) . بَریار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)