شارنده

لغت نامه دهخدا

شارنده. [ رَ دَ / دِ ] ( نف ) صفت از شاریدن.ریزنده. تراونده. روان شونده. رجوع به شاریدن شود.

پیشنهاد کاربران

روشن شار یا شارنده
شار در فارسی میانه به معنی جریان و روانی است ( در واژه ی شارژ نیز همان ریشه نهفته است ) .
روشن شار یعنی جریان روشنی، بسیار نزدیک به معنای فیزیکیِ برق.