شارمار

لغت نامه دهخدا

شارمار. ( اِ مرکب ) نوعی از مار بزرگ و عظیم باشد. ( برهان ). مرکب از: شار + مار. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). مار بزرگ. ( رشیدی ). مار سخت بزرگ. ( شرفنامه منیری ) ( سروری ). برغمان :
شور مورند حسودانش اگر چه گه لاف
شارمارند و نفربا نفر آمیخته اند.
خاقانی.
رجوع به شار در معنی بزرگ شود.

فرهنگ عمید

مار بزرگ: شور و مورند حسودانش اگرچه گه لاف / شارمارند نفر با نفر آمیخته اند (خاقانی: ۱۲۰ حاشیه ).

پیشنهاد کاربران

بپرس