عصمت یا نار کونی باردا
لاتکون النار حراً شاردا.
( مثنوی ).
شارد. [ رِ ] ( ع ص ) مجازاً به معنی پریشان. ( غیاث اللغات ). سرگردان. یاوه. گریخته. ( یادداشت مؤلف ).
شارد. [ رَ ] ( اِخ ) شارذ. نام بتخانه ای است در کشمیر. رجوع به تحقیق ماللهند ص 56 و 57 شود.