شاربین
لغت نامه دهخدا
شاربین. [ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ شارب. رجوع به شارب شود.
شاربین.( اِ ) درخت سدر معمولی. قادرس. ( ابن البیطار ). || میوه درخت سدر. رجوع به شربین و رجوع به دزی ج 1 ص 715 و قادرس و ابن البیطار ذیل شربین شود.
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید