شادی نمودن. [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) شادی کردن. ابتهاج. تبشیش. ( مصادر اللغه زوزنی ). تبهج : فرود آمد از اسب گشتاسب زودبر او آفرین کرد و شادی نمود.فردوسی.