شادی بخش

/SAdibaxS/

مترادف شادی بخش: شادی آور، طرب انگیز، فرح بخش، مسرت بخش، نزهت بخش، نشاطانگیز

متضاد شادی بخش: غم افزا

معنی انگلیسی:
joyous, life-giving, merry

لغت نامه دهخدا

شادی بخش. [ ب َ ] ( نف مرکب ) بخشنده شادی. شاد کننده. مفرح : شادی بخش دلهای حزین.

فرهنگ فارسی

بخشنده شادی شاد کننده

فرهنگ عمید

ویژگی آنچه به انسان شادی و نشاط بدهد، بخشندۀ شادی.

مترادف ها

breezy (صفت)
خنک، شادی بخش، نسیم دار، تازه

پیشنهاد کاربران

اندوه ستان . [ اَ ه ْ س ِ ] ( نف مرکب ) اندوه زدا. گیرنده ٔ اندوه . شادی بخش : کار امروز بتر گشت که نومید شدم از تو ای کودک شادی ده اندوه ستان . فرخی .
راحت انگیز. [ ح َ اَ ] ( نف مرکب ) شادی بخش . ( آنندراج ) . برانگیزنده ٔ آسایش . راحت بخش :
بیا ساقی آن راحت انگیز روح
بده تا صبوحی کنم در صبوح .
نظامی .
روح پرور. [ پ َرْ وَ ] ( نف مرکب ) هرچیز که روح را پرورش دهد. ( ناظم الاطباء ) . آنچه روح را مسرت بخشد. مفرح. شادی بخش. دل انگیز. روح انگیز. روح افزا. روانبخش. پرورنده ٔ روح :
هزاران درود و دو چندان تحیت
...
[مشاهده متن کامل]

ز ایزد بر آن صورت روح پرور.
ناصرخسرو.
تیغش نه تیغ صاعقه ٔ دشمن افکن است
دستش نه دست معجزه ٔ روح پرور است.
امیرمعزی ( از آنندراج ) .
بطاعت هست خورشیدی که نورش روح پرور شد
بهمت هست دریایی که موجش گوهرافشان شد.
امیرمعزی ( از آنندراج ) .
شهری بشکل ارقم با صدهزار مهره
در دیده چون گوزنان تریاق روح پرور.
خاقانی.
کآنجا به از آن عروس دلبر
هستند بتان روح پرور.
نظامی.
یک جهان پرنگار نورانی
روح پرور چو راح ریحانی.
نظامی.
این بوی روح پروراز آن کوی دلبر است
وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است.
سعدی.
از هرچه میرود سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا نفس روح پرور است.
سعدی.
دریغا چنان روح پرور زمان
که بگذشت بر ما چو برق یمان.
سعدی ( بوستان ) .
و غنچه ٔ روی محنت عضدی از نسیم روح پرور و طرب افزای پیاله بشکفت. ( ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 18 ) .
میخانه ای است باغ که گلهاست ساغرش
تر کن دماغ جان ز می روحپرورش.
صائب ( از آنندراج ) .

دلخوشکنک
آنچه که موقتا مایه دلخوشی باشد ولی پایه و اساسی نداشته باشد .

بپرس