بپرسیدش از دو گرامی نخست
که هستند شادان دل و تندرست.
فردوسی.
تو شادان دل ومرگ چنگال تیزنشسته چو شیر ژیان پرستیز.
فردوسی.
چو سیصد پرستار با ماهروی برفتند شادان دل و راهجوی.
فردوسی.
من همی رفتم باری همه ره شادان دل دل ندانست که شادان شدنم نگذارند.
خاقانی.