شاداباد

لغت نامه دهخدا

( شادآباد ) شادآباد. ( اِخ ) نام دهی ازآذربایجان : «و بدیه شادآباد پیر شیروان واکابر بسیار است.» ( نزهة القلوب مقاله سوم ص 78 ).

شادآباد. ( اِخ ) ( علیا ) دهی از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در پنجهزار گزی جنوب شهرستان تبریز و چهار هزارگزی راه تبریز به میانه. محلی جلگه و آب و هوای سردسیری و ییلاقی است. سکنه آن سیصد و هشتاد و شش تن و آب آن از چشمه است. محصول آن غلات و حبوبات و شغل مردم آن زراعت و گله داری است. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

شادآباد. ( اِخ ) ده کوچکی است از بخش شمیران ، شهرستان تهران واقع در 11000 گزی خاور تجریش متصل براه شوسه قلهک - لشکرک. سکنه آن 12 تن است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

فرهنگ فارسی

( شاد آباد ) ده کوچکی است از بخش شمیران شهرستان تهران واقع در ۱۱٠٠٠ گزی خاور تجریش متصل براه شوسه فلهک - لشگرک .

پیشنهاد کاربران

بپرس