شاخه ؛ مفهوم نهفته در صندوقچه و ساختمان این کلیدواژه در لابلای متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
ساقُل یا ساغول ؛ از اونجایی که زبان به عنوان کاربردی ترین و زیباترین ابزار ارتباط در جوامع بشری و کلمات، ابزاری نیرومند برای راهبری فاهمه در ذهن انسان جهت تصویر سازی حقایق و مفاهیم و مبدل کردن این حقایق به واقعیت در امورات زندگی می باشد و نور این کلمات با هویتی که حروف به آنها می دهد همچون حقیقتی در عالم واقع از جانب خداوند متعال بازتاب یافته است.
... [مشاهده متن کامل]
یعنی کلمات اینگونه نیستند که حروفشان به صورت تصادفی و اتفاقی به هم چسبیده شده باشند تا صرفاً یک کلمه ای ایجاد شده باشد. بلکه تک تک حروف آنها به صورت حکیمانه و گزینش شده و بر مبنای یک حساب و کتابی دقیق و هدفمند انتخاب شده اند و همچون مصالحی با کیفیت برای احداث بنای ساختمان کلمات به کار گرفته شده است.
بر همین مبنا خداوند متعال در کتاب قرآن مجید نیز رموزی را با درج یکسری حروف در ابتدای بعضی از سوره ها جهت تفکر و اندیشیدن انسان ها به این موضوع اشاره کرده است.
از آنجایی که ما انسان ها با مطالعه ی هر کتابی که مطالب و آموخته ها در آن با نوشتن برای ماندگار شدن آنها به زنجیر کشیده شده اند یا با آموختن هر زبانی با کلمات سروکار داریم، برهمین مبنا الله متعال و اللهِ الهام کننده تمام علوم را در مفاهیم کلمات قرار داده است و این مفاهیم را از طریق کلمات به قلب حضرت آدم برای ادامه ی حیات و زندگی در این کره خاکی الهام کرده است.
مُؤَیِّد این مطلب یک جمله ای هم با این مضمون وجود دارد که خداوند متعال اولین چیزی را که خلق کرد کلام یا کلمه بوده است.
فلذا تحلیلی که بشود خدمت عزیزان و علاقه مندان در این خصوص در مورد کلمه ی ساقُل ارایه داد و فلسفه ی ایجاد این کلمه را تحلیل و تشریح کرد بدینصورت قابل تبیین خواهد بود؛
معنا و مفهوم کلمه ی ساقُل که در زبان ترکی به عنوان یک اصطلاح تشکر گونه و سپاسگزاری و تأیید کننده در مکالمات روزمره رایج می باشد و هم اکنون در حال استفاده می باشد به روش تفسیر و تعریف موازی و غیرانطباقی با ریشه ی این کلمه به معنی پایدار بودن پابرجا بودن و استوار بودن دارای معنا و مفهوم می باشد.
قاعدتاً هم ایست وار بودن و پایداری و پابرجایی مفهومی است که نیاز به سختی و سخت بودن و زمخت بودن و ساخته بودن جهت ایستادگی و ایستا بودن را دارد. سختی که در ذات کار و بر مبنای سخن کلمات منتهی به سخاوت باشد.
بر همین مبنا کلمه ی اصلی در ساختمان کلیدواژه ی ساقل، کلمه ی ساق و سَق مرتبط با مفهوم ثقیل بودن یا سقیل بودن با تغییر ریخت سخیل به معنی سخت بودن می باشد به گونه ای که حرف سَخ در کلمه ی سخت نیز مرتبط با مصدر و بن واژه و کلمه ی سَق می باشد. کلمه ی ساق و ساقه در درختان یعنی یک سختی سخاوتمندانه و رو به افزایش و کلمه ی سُق در کلمه ی سقوط یعنی از سختی و سخاوت افتادن.
حرف ( ق ) در کلمه ی ساق در قانون قلب ها به معنی منقلب شدن حروف جهت تغییر حالت پیدا کردن یک حرف به حروف دیگر است. حرف ( ق ) در این قانون با توجه به شرایط کاربردی مختلف قابل تبدیل به حروف مختلفی مثل ( گ ک خ ج ژ. . . ) می باشد. به گونه ای که کلماتی مثل ( سجیل و ثقیل سخت سخاوت سخن سقوط ساقه ذکر ذکریا ذکاوت ذکات و. . . ) از یک ریشه می باشند.
به عنوان مثال حرف ( ج ) در کلمه ی سِجّیل، با تشدیدی که روی این حرف است نماد جاری بودن یک شیٔ سخت مرتبط با مفهوم کلمه ی سوژه می باشد.
ریشه ی کلمه ی سِجّیل در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات کاربردی دیگر از ساج و زاج و زاگ و ساق و سَق و سخت منشعب شده است
کلیدواژه ی دیگری که رابطه ی نزدیکی با کلمه ی سِجّیل دارد کلمه ی زَجّه به معنی گریه و ناله ی سخت و شدیدی که زنان باردار در هنگام زایمان که اصطلاحا به آنان زن زاج هم می گویند و از روی درد زیاد باشد می باشد.
با افزونه ی حرف ( ن ) در میان کلمه ی سِجّیل کلمه ی سنگ و سنگر و سُنقر و سنج و سنجش و زنج و زنجیر و خیلی کلمات دیگر قابل مشاهده می شود.
کلمه ی سنجش هم یعنی سنجیدن میزان سختی و سنگینی و ثَقیل بودن و سخاوت هر چیزی.
همچنین کلمه ی سِجِل که در قدیم الایام به عنوان شناسنامه و مُسَجّل شدن هویت کاربرد داشت به عنوان یک وسیله سنجش برای ابراز هویت مرتبط با کلمه ی سجیل و ثقیل می باشد.
همچنین کلماتی مثل سجده سجاد زنجان و. . .
یا حرف ( ژ ) در کلمه ی سوژه نماد وجود یک مطلب یا اتفاق یا هر چیزی که دارای غلظت سختی و تراکم زیاد و در عین حال قابلیت جریان دار بودن را داشته باشد.
حرف ( ل ) که در کلمه ی ساقل غالبش با حرف ( ل ) بسته شده اشاره به جاری ثقیل بودن یا جرثقیل بودن یک جریان سیال انرژی دار و یک روند نرم و لطیف و غیر منقطع و ممتد و در حال رشد و در حال حرکت و رو به سخت شدن، در مفهوم کلمه ی ساق را دارد.
یعنی اگر به جای حرف ( ل ) در کلمه ی ساقل از حرف ( ر ) استفاده شود و کلمه ی ساغَر به مفهوم پیاله ی شراب نگارش شود مفهوم این کلمه، وجود یک جریان سخاوتمندانه با حالتی منقطع و بریده بریده یا جرعه جرعه را برای ایجاد یک شاخ و برگی از معارف در کسی که به آن چیزی بخشیده شده است در حقیقت این کلمه تداعی می کند.
یعنی حتی دو حرف ( ق غ ) در کلمه ی ساقل و ساغر نیز دارای یک حکمت خاصی از پخشندگی پیدا و پنهان در مفهوم این کلمه با نگارگری خاص آنها می باشد.
در پهنه ی واژگان و دریای لغات، کلمات زیادی هست که مدل ساختمان و چهارچوب و غالب و فُرم و فِرِیْم و فرمولشان با حرف ( ل ) بسته شده است.
کابل آغول فرمول گرانول گلایکول مولکول آمپول
کابُل که شهری از شهرهای افغانستان امروزی می باشد
کلمه ی کابُل از کابیدن و کاویدن و کاوش و کند و کاو یا کند و کاب به معنی شهر علم و تحقیق و جستجو منشعب و ایجاد گردیده است. در این رابطه در مناطق جنوب ایران دریای خلیج فارس و جزایری مثل بحرین به افرادی که در جستجوی مروارید در اعماق دریا کاوش می کردند معروف به کابی به معنی کاوشگر مشهور بودند.
مثل کلمه ی فرمول که از فُرم و فِرِیْم به معنای چهارچوب و غالب و ساختار و ساختمان شکل گرفته است. مفهوم کلمه ی فرمول نیز اشاره به یک فضایی که دارای حصار و محدوده باشد دارد که بر مبنای یک استاندارد ایجاد شده باشد.
استانداردی که در درون آن غالب و چهارچوب معین، یک مُلک و مِلاکِ مولکولاریزه شده و سیال و لطیف و دارای انرژی و نیرو نهفته شده باشد.
و فراوان از این دست کلمات مثل؛
( گرانول گلایکول مولکول آمپول و. . . )
هرچند حرف ( ل ) در قانون و قواعد ایجاد کلمات در قانون قلب ها متناسب با کاربری کلمات و عینیت آن با عالم واقع قابل تبدیل به حرف ( ر ) می باشد.
در مجموع در بسیاری از موارد، دو حرف ( ل ر ) در ترکیب ساختمان کلمات، نماد وجود و هستی و وجود نیرو و انرژی و توانمندی و حرکت در مفهوم کلمات در ابعاد مختلف می باشد. که حرف ( ل ) تداعی کننده ی یک حرکت سیال گونه و لطیف و مستمر و حرف ( ر ) تداعی کننده ی یک حرکت خرامان گونه و خراط وار و خروشان و خراش انداز مستمر مادی و فیزیکی منطبق با عالم واقع برای صحنه سازی در ذهن می باشد.
کلمه ی ساق در کلمه ی ساقل به لحاظ نزدیک ترین کلمات مشابه در اطراف این کلمه مرتبط با کلمات هم خانواده خودش مثل ( ساقه ساقی سقایت ساغر ) می باشد.
کلمه ی ساقه که در مورد گیاهان و درختان به عنوان یک ستون مستحکم و استوار برای شاخه ها و برگ و بار آن کاربرد دارد، زیاد از این کلمه استفاده می شود در واقع به صورت تعریف انطباقی با ریشه ی این کلمه اشاره به زمختی و شَقُّ و رَق بودن و به صورت تعریف موازی و غیرانطباقی اشاره به استوار بودن و پابرجا بودن و پایداری آن را دارد.
اگر از زاویه ی تغییر ریخت حروف در غالب ساختمان کلمات به کلمه ی ساق نگاهی داشته باشیم حرف ( س ) قابل تبدیل به حرف ( ز ش ) می باشد و حرف ( ق ) قابل تبدیل به حرف ( گ خ ) در دیگر کلمات و در دیگر زبان ها و لهجه ها و گویش ها در موقعیت های کاربردی مختلف می باشد. یعنی از طریق این قانون در کلمه ی ساقه مفهوم شاخ و شاخه و زمختی و سختی و ساخته شدن و سخت شدن و ثقیل شدن و ساخت و ساز و شَقّ و رق شدن قابل برداشت می شود. به گونه ای که در ادامه ی منقلب شدن حرف س به سمت حرف ش کلمه ی شغل و اشغال نیز قابل مشاهده می شود.
حکمت تبدیل حرف ( س ) به حرف ( ش ) و تبدیل حرف ( ق ) به حرف ( خ ) در دو کلمه ی ساقه و شاخه به خاطر انطباق رفتار آوایی دو حرف ( ش خ ) منطبق با شرایط شاخه بر روی درخت می باشد.
یعنی شرایط شاخه بر روی درخت به گونه ای است که به نسبت ساقه دارای برگ و بار و میوه می باشد و این حالت و شرایط موجود بر روی شاخه که با وزش باد یک آهنگ و صدا و صوت شریان گونه و شرشر وار از برگ ها ایجاد می گردد و همچنین شرایط شاخه، در مورد ذات حرف ( خ ) در این کلمه به خاطر وجود یک شرایط خرامان گونه با تیغ و خارهای محافظتی و کندن های خرامان گونه ی میوه ها از شاخه به نسبت ساقه که این شرایط را ندارد دارای یک عینیت انطباقی با این شرایط می باشد.
به همین روش اگر به پیش برویم کلمه ی زاق و زاگ و زاگرس و زاگراست به معنی کوه سخت استوار و راست و وَراست شده یا اِوِرست شده نیز قابل مشاهده می شود.
مشابه مدل ساختمان کلمه ی ساقل کلمه ی شاقل که ابزاری برای میزان تنظیم شاق بودن یا شاخ بودن یا شَق و رق بودن و شَخ بودن در استواری و راست بودن می باشد وجود دارد.
ذات رفتاری حرف ( آ ) در میان و در دل کلمه ی ساق اشاره به مفهوم تعالی یافتن و رشد و نمو را در مفهوم کلمات دارد .
مفهوم کلمه ی ساق که مرتبط با کلمه ی سیاق ساخ سخت شاخ شَخ شَق شاخه شاخص و زاگ و زاغ ذوق و . . . می باشد.
در قانون رفتار آوایی و ذات حروف برای نشان دادن جهت تعالی و رشد، دو حرف ( آ ) و ( ای ) مشخص کننده ی جهت حرکت و رشد و سوق یافتن می باشد.
یعنی حروف مُصَوَّت به صورت دو دویی ( آ ای ) ( َ ِ ) ( ُ او ) دو جهت از جریان مفهوم کلمه را ایجاد می کند.
اصطلاح زیگ و زاگ نمونه واقعی در مورد جهت رشد در مفهوم این کلمه می باشد .
یا اصطلاح قیل و قال که اشاره به صدای کم و زیاد دارد یا اصطلاح زیپ و زاپ که اشاره به میزان به هم رسیدن و از هم جدا شدن یا فصل و وصل در مفهوم کلمات را دارد نمونه ی مشابه این قانون می باشد.
کاربری دو مصوت ( َ ِ ) نیز دو مفهوم از گرفتن و دادن را در مفهوم کلمات ایجاد می کند مثال این دو مصوت در کلمه ی جِبال به معنی بخشنده با ترجمه و برگردان کوه در دو کلمه ی جَب و جِب به مفهوم ندار بودن و دارا بودن یا گیرنده بودن و دهنده بودن می باشد. به عنوان مثال کلماتی مثل شَب و چَپ به مفهوم تاریکی و نبودن نور و چیزی را از دست دادن می باشد.
ولی مُصَوِّت ( ِ ) در کلمه ی چِپ به معنی دارا بودن و بخشنده بودن در کلمه ی چِپوندن و جِپَن که نام کشور ژاپن به معنی سرزمین طلوع آفتاب می باشد کاربرد دارد.
یا دو کلمه ی جِبین و جَبین به معنی پیشانی که نقطه ای در مغز برای دریافت و پرداخت اطلاعات می باشد نیز گویای این مطلب می باشد.
اگر از زاویه ی اولویت آوای حروف و کلمات نسبت به نگارگری و صورتگری آنها به این مقوله ورود کنیم کلمه ی ضیق در اصطلاح ضیق وقت به معنی کمبود وقت و ضاق وقت به معنی ازدیاد وقت در یک موقعیت کاربردی دیگر تأیید کننده ی این توضیح در این مطلب می باشد.
قانون اولویت آوا در بسیاری از موارد به ما کمک می کند تا بتوانیم بهتر به مفهوم نهفته در صندوقچه کلمات برسیم مثل سطح و مساحت یا تهران و طهران یا بلیط و بلیت و فراوان از این دست کلمات که حروف آنها در جایگاه های کاربردی مختلف به دلایلی هدفمند و خاص، حروفشان تغییر ریخت نگارشی داده شده است.
چنانچه ما بخواهیم فقط همین یک کلمه را از تمام زوایای قانون و قواعد و ایجاد کلمات بررسی و تحلیل کنیم به کلمات بسیار زیادی در پهنه ی واژگان و دریای لغات در جایگاه های کاربردی مختلف خواهیم رسید که هر کدامشان انشعابات زیادی از تعاریف و تفاسیر را ایجاد می کند مثل ذغال مثقال زق زاغه زاغ زاغی و. . . به گونه ای فقط همین یک کلمه برای خودش کتابی خواهد شد که خارج از وقت و حوصله خوانندگان این مطالب خواهد شد.
موفق و پیروز باشید به امید درک هرچه بیشتر مفاهیم و معارف الهی و موفقیت در عدم انجام گناه و کسب رضایت خداوند متعال و فراهم نمودن شرایط ظهور حضرت قائم التماس دعا.
شاخه کلمه ای تورکی است که از فعل شاخماق به معنی رعدوبرق گرفته شده است ریشه ان شاخ بوده وقتی پسوند مه بدان اضافه می شود به شکل شاخمه و به معنی آذرخش در امده و بصورت شاخه وارد فارسی شده است همچنانکه آذرخش در اسمان به صورت شاخه شاخه دیده می شود به انشعابات در ختان نیز شاخه می گویند
لری بختیاری
لِشک، شیل:شاخه
شاخه: در سنسکریت: صاکهه و صاکها śākhā، śākha؛ در اوستایی: یخشتی yaxshti؛ در سغدی: شنخه shanxe؛ در پهلوی: شاک shāk ( شاخ ) .
درگروه زبانی لر زبان لربختیاری : معادل شاخه = لِشک و شاخک = لِک هست و معادل " شاخ " : با شاخ های کوچک و نوک تیز و تازه سُرو میگویند و بلد از سُرو تبدیل به شاخ میشود .
ولی برای شاخ کَرگَدَن = کَلمِ تاک می گویند : کَلم = شاخ و تاک = کرگدن
شاخ :
دکتر کزازی در مورد واژه ی "شاخ " می نویسد : ( ( شاخ در پهلوی در ریخت شاک šāk بکار می رفته است. از آنجا که این واژه در سانسکریت شاخا šākhā است و در ارمنی cax و در لیتونیایی šākā . بر پایه ی هنجارهای زبانشناختی ، در ریخت هند و اروپایی آن کا ( K ) یی وجود داشته است . این " کا " در اوستایی به س s و در پارسی باستان به ث th و در سانسکریت به ش š دیگرگون می شود . براین پایه ، ریخت پهلوی و پارسی آن می بایست ساک sāk و ساخ sāx می شد . می توان بر آن بود که " ساق " و " ساقه " ریخت های تازیکانه اند که از "ساک " یا " ساخ بر آمده اند
... [مشاهده متن کامل] شاخه ای که ما از این میوه یا گل میچینیم
شاخ بن. [ ب ُ ] ( اِ مرکب ) درخت. ( فرهنگ نظام ) . شاخ درخت :
ز باغ تو منزلگهی خواستن
می آوردن و مجلس آراستن
گلی چیدن از وی به هر شیوه ای
چشیدن ز هر شاخ بن میوه ای.
امیرخسرو ( از آنندراج و فرهنگ نظام ) .
... [مشاهده متن کامل]
شتاک
شتاک. [ ش َ ] ( اِ ) ستاک. استاک. استاخ. شتاخ. شاخ تازه و نازک باشد که از بیخ و بن درخت و از شاخ درخت سرزند و بیرون آید. ( از برهان ) . در لغت فرس اسدی شتاک ضبط شده است :
سوسن لطیف و شیرین چون خوشه های سیمین
شاخ و شتاک نسرین چون برج ثور و جوزا.
کسائی.
سر درخت أمل گشته بود پژمرده
به آب جود تو از بیخ تازه کرد شتاک.
منصور شیرازی.
شاخه : [اصطلاح صنعت چوب] به انشعابات ساقه درختان گفته میشود .
گرایش
Fields
شاخه ها
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)