شاخسانه

لغت نامه دهخدا

شاخسانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) شاخشانه. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شاخشانه شود.

پیشنهاد کاربران

شاخشانه . ( ناظم الاطباء ) . رجوع به شاخشانه شود.
شاخسانه همان شاخ و شانه است، که معنی آن تهدید کردن و به مبارزه طلبیدن است. ریشه تاریخی آن یک نقل تاریخی به این معنا کا در ایران باستان گدایانی بودند که با شاخ و شانه گوسفند صداهای ناگواری ایجاد می کردند و اگر کسی کمک نمی کرد با شانه به جان خود می افتادند و خویشتن را خونی و مالین می کردند. بنابراین در فارسی شاخسانه یا شاخشانه و یا شاخ و شانه به معنی تهدید و به مبارزه طلبیدن معنی شده است. ( به نقل از: غلام سرور لاهوری، جامع اللغات، نور الحسن نیر، نور اللغات، سید احمد دهلوی، فرهنگ آصفیه، ( = فرهنگ های اردو به اردو )
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس