درود
شادروان دهخدا در زیر واژه ی کُنگُر می نویسد:
کنگر. [ ک ُ گ ُ ] ( اِ ) قسمی از گدایان باشند که شاخی و شانه گوسفندی به دست گیرند و بر در خانه ها و دکانهای مردم آیند و آن شاخ را بر آن شانه مالند به عنوانی که از آن صدای غرغری ظاهرشود و چیزی طلبند اگر احیاناً در دادن اهمالی واقع شود کاردی بر اعضای خود زده مجروح سازند و بعضی کاردرا به دست فرزندان خود دهند تا آنها این کار کنند واین قسم گدایان را �شاخ شانه کش � گویند. ( برهان ) .
... [مشاهده متن کامل]
قسمی از گدایان که شاخ گوسفند بر دستی و شانه گوسفند بر دست دیگر و آن شانه را به آن شاخ کشند تا صدای ناخوش برآید و صاحب خانه یا دکان به آنها چیزی دهد و اگر در دادن تقصیر کنند کارد کشیده اعضای خود را ببرند تا او ناچار شده به ایشان چیزی داده روانه نماید واین گدایان را شاخ شانه گویند. ( آنندراج ) .
قسمی از گدایان که شاخ شانه نیز گویند زیرا که شاخ گوسفند در دستی و شانه گوسفند در دست دیگر گیرند و بر در خانه ٔمردم یا پیش دکان ایستاده آن شانه را بر آن شاخ زنند چنانکه از آن آوازی ظاهر شود که مردمان چیزی دهند و اگر اهمالی شود کارد کشیده اعضای خود ببرند و اغلب کارد به دست پسران امرد خود دهند که این کار کنند تا صاحب خانه و دکان لاعلاج شده چیزی به آنها دهند، و اکنون کسی را که از کسی حاجتی خواهد و میسر نگردد گوید که اگر حاجت من برنیاری خود را خواهم کشت به طریق تمثیل گویند که شاخ و شانه می کشد. ( فرهنگ رشیدی ) ( ازجهانگیری ) .
شادروان دهخدا در زیر واژه ی کُنگُر می نویسد:
کنگر. [ ک ُ گ ُ ] ( اِ ) قسمی از گدایان باشند که شاخی و شانه گوسفندی به دست گیرند و بر در خانه ها و دکانهای مردم آیند و آن شاخ را بر آن شانه مالند به عنوانی که از آن صدای غرغری ظاهرشود و چیزی طلبند اگر احیاناً در دادن اهمالی واقع شود کاردی بر اعضای خود زده مجروح سازند و بعضی کاردرا به دست فرزندان خود دهند تا آنها این کار کنند واین قسم گدایان را �شاخ شانه کش � گویند. ( برهان ) .
... [مشاهده متن کامل]
قسمی از گدایان که شاخ گوسفند بر دستی و شانه گوسفند بر دست دیگر و آن شانه را به آن شاخ کشند تا صدای ناخوش برآید و صاحب خانه یا دکان به آنها چیزی دهد و اگر در دادن تقصیر کنند کارد کشیده اعضای خود را ببرند تا او ناچار شده به ایشان چیزی داده روانه نماید واین گدایان را شاخ شانه گویند. ( آنندراج ) .
قسمی از گدایان که شاخ شانه نیز گویند زیرا که شاخ گوسفند در دستی و شانه گوسفند در دست دیگر گیرند و بر در خانه ٔمردم یا پیش دکان ایستاده آن شانه را بر آن شاخ زنند چنانکه از آن آوازی ظاهر شود که مردمان چیزی دهند و اگر اهمالی شود کارد کشیده اعضای خود ببرند و اغلب کارد به دست پسران امرد خود دهند که این کار کنند تا صاحب خانه و دکان لاعلاج شده چیزی به آنها دهند، و اکنون کسی را که از کسی حاجتی خواهد و میسر نگردد گوید که اگر حاجت من برنیاری خود را خواهم کشت به طریق تمثیل گویند که شاخ و شانه می کشد. ( فرهنگ رشیدی ) ( ازجهانگیری ) .
ترکیب کنایی ؛کنایه از تهدید کردن و ترساندن.
نوع کنایه قریب .
در کنایه قریب رابطه بین معنای ظاهر و باطن یا همان مکنی به و مکنی عنه به سادگی پیدا می شود.
نوع کنایه قریب .
در کنایه قریب رابطه بین معنای ظاهر و باطن یا همان مکنی به و مکنی عنه به سادگی پیدا می شود.
تهدید کردن
شاخ و شانه کشیدن: [عامیانه ، کنایه ] به خود بالیدن : تظاهر به زورمندی کردن.
قیافه گرفتن