شاخ شکستن. [ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از ادب کردن و از خودسری و غرور بازآوردن. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) : مغرور بحسن خویشتن بودزلف تو شکست شاخ سنبل.سلیم ( از آنندراج و فرهنگ نظام ).