شاخ زعفران

لغت نامه دهخدا

شاخ زعفران. [ خ ِ زَ ف َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در عرف هند بر چیز غریب و نادر اطلاق کنند. ( آنندراج ). هر چیز غریب و نادر. ( ناظم الاطباء ) :
به پیش جلوه او نیست سرخ رو نوروز
بملک هند بود شاخ زعفران هولی.
سراج المحققین ( از آنندراج ).
|| کسی که قدرشرافت خود را بسیار بداند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

در عرف هند بر چیز غریب و نادر اطلاق کنند .

پیشنهاد کاربران

بپرس