( شاخ برآوردن ) شاخ برآوردن. [ ب َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه ازرسوا شدن. ( از امثال و حکم دهخدا ). || نهایت خجالت کشیدن و منفعل شدن. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). گویند او را چنان تر آوردم که شاخ برآورد. ( آنندراج ). || امروز در موارد اظهار حیرت و شگفتی در برابر امور غیر متعارف و غیر معقول بکار میبرند: دروغهایی میگفت که شخص از شنیدنش شاخ برمی آورد.
فرهنگ فارسی
( شاخ بر آوردن ) ( مصدر ) ۱ - روییدن شاخ بر سر حیوان . ۲ - خجالت کشدن شرمزده شدن .