شاحن
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
- شاحن : اسب جنگی ، دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر ( مثل تفنگ ) ، باری ، بار کننده ( کشتی ) ، بار ، با. . .
فارسی به فارسی:
لغت نامه دهخدا
شاحن. [ ح ِ ] ( ع ص ) پُر. گویند: مرکب شاحن ؛ ای مشحون ، چون کاتم بمعنی مکتوم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) .
عربی به فارسی:
کشتی باری، شارژر، کامیون، نفرت و دشمنی، لودر
لغت نامه دهخدا
شاحن. [ ح ِ ] ( ع ص ) پُر. گویند: مرکب شاحن ؛ ای مشحون ، چون کاتم بمعنی مکتوم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) .
عربی به فارسی:
کشتی باری، شارژر، کامیون، نفرت و دشمنی، لودر
کشتی باری