شاتن

/SAton/

لغت نامه دهخدا

شاتن. [ ت ِ ] ( ع ص ) بافنده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

بافنده

پیشنهاد کاربران

این ملت چرا نمیخواخد بداند که نمیتواند زن بگیرد الا تمام بسیجی ها رزمنده ها وسربازان تکلیفشان روشن شود که انها با زن مراوده را میدانندما آن زنان را حفظ کردیم که فراری جنگ او را بگیرداصلا تو میدانی پدرت
...
[مشاهده متن کامل]
کیست میخواهی چیزی بگویم گیج شوی پس ول امر تو هستم امر میکنم دیگر دزدی موقوف من مو هستم یعنی از کوموله مو از دموکرات وهمه الله.

شاتن : در همه ی دوره های عیلام یک حوزه ی مذهبی به معبد وابسته بود ، در پایتخت کاهنان متعددی بودند و کارکنان زیادی داشتند . در راس این حوزه کاهن اعظم قرار داشت و حتی در نوشته های عیلامی عنوان او را در ضبط آکادی اش � پاشیشو رابو� می توان یافت و در کنار آنان کاهنان عادی عیلامی عنوان شاتن را داشتند

بپرس