شائم

لغت نامه دهخدا

شائم. [ ءِ ] ( ع ص ) رجل شائم ؛ مرد شوم بدفالی آرنده. بدبخت و بدفال. ( ناظم الاطباء ). || نعت از شَیم. رجوع به شَیم شود.

فرهنگ فارسی

مرد شوم بدفالی آرنده بدبخت

پیشنهاد کاربران

ظ:شایسته ام
کی خدمت را شایم تا پیش تو آیم
با این سر و این ریش چو پاغنده حلاج.
ابوالعباس ربنجی
ظ:مصراع اول پرسش بلاغی
بدیمن. . .
نحس
ساختمانی

بپرس