شائب
لغت نامه دهخدا
کفی الشیب عیبا ان صاحبه اذا
اردت به وصفاً له قلت اشیب
و کان قیاس الاصل لوقلت شائباً
و لکنه فی جملة العیب یحسب.
و شائب نادرست است و استعمال نکرده اند و از اشیب شیباء بر وزن فعلاء نیامده است. -انتهی. || مخلوطکننده. ( از اقرب الموارد ). آمیزنده. ( ناظم الاطباء ).
شائب. [ ءِ ] ( اِخ )ابوبکربن شائب. محدث است و متأخر. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
شک وتردید داشتن