سیگورد ( نورس باستان: Sigurðr ) یا زیگفرید، قهرمان افسانه ای و شاهزادهٔ اساطیر اسکاندیناوی و قهرمان رویین تن حماسهٔ نیبلونگن است، که به هنگام غوطه ور شدن در خون اژدها تمام بدن او به جز ناحیهٔ میان دو کتفش رویین تن گشت و در آخر نیز با ضربه به همان ناحیه توسط گوتورم، برادر همسرش کشته شد. زیگورد که از نوادگان اودین خدای بزرگ مردم اسکاندیناوی بود، توسط مربی خود رگین وسوسه شد تا به نبرد با فافنیر اژدها برود و گنجینهٔ عظیم او را تصاحب کند، او سوار بر گرانی که اسبی زاده شده از اسلیپنیر بود به سوی اژدها رفت و با حیله، اژدهای سهمگین را کشت و هنگامی که جگر آن را برای رگین کباب می کرد، بر اثر سوختگی و برای تسکین سوزش، انگشت به دهان برد و با چشیدن خون اژدها قادر به شنیدن سخنان پرندگان شد و بدین ترتیب از خیانت رگین با خبر شد و سر از تنش جدا نمود. سپس در پی خرد به جستجوی براین هلد رفت و پس از یافتنش دلبستهٔ او گشت اما با نوشیدن یک طلسم او را از یاد برد و با گودرون، دوست براین هلد ازدواج کرد و در آخر توسط برادر گودرون، گوتورم هنگامی که در خواب بود ضربه ای کشنده خورد اما پیش از مرگ از شمشیر خود را به سوی قاتل که در حال فرار بود پرتاب کرد و او را به دو نیمه تقسیم کرد.
او به عنوان زیگفرید یکی از قهرمانان سرود آلمانی نیبلونگ ها، و اپراهای ریشارد واگنر، با عنوان های زیگفرید و گوتردامرونگ است. جی. آر. آر. تالکین کتابی درباره زیگفرید به نام افسانه زیگفرید و گودرون نوشته بود که در مه ۲۰۰۹ منتشر شد.
زیگورد[ پ ۱] قهرمان و شاهزادهٔ اساطیر اسکاندیناوی است که پدر او زیگموند فرزند ولسونگ، پادشاه سلسلهٔ بزرگی در سرزمین هون بود، که پیش از تولد زیگورد بر اثر زخمی مرگبار، جان داد. مادر او نیز شاهدختی به نام هیوردیس و دومین همسر زیگموند بود. [ ۱]
زیگموند با شاهزاده هیوردیس ازدواج کرد و در این بین شخصی به نام لانیگوی که خواهان هیوردیس بود، به سرزمین هون حمله کرد و زیگموند با وجود پیری، شجاعانه با او نبرد کرد. در این هنگام بود که مردی تک چشم، با نیزه ای در دست ظاهر شد و در برابر زیگموند قرار گرفت، پس زیگموند به او حمله کرد اما شمشیرش در لحظهٔ برخورد با نیزهٔ مرد، تکه تکه شد و زیگموند زخمی کشنده برداشت و نتیجهٔ نبرد به نفع مهاجمان شد. هیوردیس که در این هنگام باردار بود، گنجینهٔ سلطنتی را در جنگل پنهان کرد و سپس به جستجو در میان مجروحان پرداخت و زیگموند را در شرایطی یافت که با مرگ فاصلهٔ چندانی نداشت. زیگموند در لحظات پایان عمرش، جایگاه والای فرزندشان را برای هیوردیس پیشگویی کرد و از او خواست که تکه های شمشیرش را برای پسرشان حفظ کند و به دنبال آن جان سپرد. با مرگ زیگموند، گروهی از وایکینگ ها به رهبری شاهزادهٔ دانمارک، هیوردیس را تحت حمایت خود قرار دادند و زیگورد قهرمان افسانه های ژرمنی و اسکاندیناوی با احترام و افتخار در دربار پادشاه دانمارک بزرگ شد. مربی زیگورد، کوتوله ای آهنگر به نام رگین[ پ ۲] بود که او را همچون شاهزاده ای تعلیم داد اما همیشه سعی داشت که او را از جایگاهش به عنوان فردی که به دربار وابسته است ناراضی نگه دارد. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاو به عنوان زیگفرید یکی از قهرمانان سرود آلمانی نیبلونگ ها، و اپراهای ریشارد واگنر، با عنوان های زیگفرید و گوتردامرونگ است. جی. آر. آر. تالکین کتابی درباره زیگفرید به نام افسانه زیگفرید و گودرون نوشته بود که در مه ۲۰۰۹ منتشر شد.
زیگورد[ پ ۱] قهرمان و شاهزادهٔ اساطیر اسکاندیناوی است که پدر او زیگموند فرزند ولسونگ، پادشاه سلسلهٔ بزرگی در سرزمین هون بود، که پیش از تولد زیگورد بر اثر زخمی مرگبار، جان داد. مادر او نیز شاهدختی به نام هیوردیس و دومین همسر زیگموند بود. [ ۱]
زیگموند با شاهزاده هیوردیس ازدواج کرد و در این بین شخصی به نام لانیگوی که خواهان هیوردیس بود، به سرزمین هون حمله کرد و زیگموند با وجود پیری، شجاعانه با او نبرد کرد. در این هنگام بود که مردی تک چشم، با نیزه ای در دست ظاهر شد و در برابر زیگموند قرار گرفت، پس زیگموند به او حمله کرد اما شمشیرش در لحظهٔ برخورد با نیزهٔ مرد، تکه تکه شد و زیگموند زخمی کشنده برداشت و نتیجهٔ نبرد به نفع مهاجمان شد. هیوردیس که در این هنگام باردار بود، گنجینهٔ سلطنتی را در جنگل پنهان کرد و سپس به جستجو در میان مجروحان پرداخت و زیگموند را در شرایطی یافت که با مرگ فاصلهٔ چندانی نداشت. زیگموند در لحظات پایان عمرش، جایگاه والای فرزندشان را برای هیوردیس پیشگویی کرد و از او خواست که تکه های شمشیرش را برای پسرشان حفظ کند و به دنبال آن جان سپرد. با مرگ زیگموند، گروهی از وایکینگ ها به رهبری شاهزادهٔ دانمارک، هیوردیس را تحت حمایت خود قرار دادند و زیگورد قهرمان افسانه های ژرمنی و اسکاندیناوی با احترام و افتخار در دربار پادشاه دانمارک بزرگ شد. مربی زیگورد، کوتوله ای آهنگر به نام رگین[ پ ۲] بود که او را همچون شاهزاده ای تعلیم داد اما همیشه سعی داشت که او را از جایگاهش به عنوان فردی که به دربار وابسته است ناراضی نگه دارد. [ ۲]
wiki: سیگورد