سیپریان

پیشنهاد کاربران

اسقفتاسیوس سیسیلیوس سیپریانوس ( Thascius Caecilius Cyprianus ) در اوایل سده سوم ( میلادی ) در خانواده ای بانفوذ و بت پرست چشم به جهان گشود. او در کارتاژ به تعلیم علم معانی بیان مشغول بود و احتمالاً برای تصدی مقامی مهم، چون فرماندار ایالتی، آماده می شد. اما در سال ۲۴۶ مسیحی شد و به همهٔ مزایا و امتیازاتی که در پیش رو داشت پشت پا زد. او شرح می دهد که چگونه طی تفحص و سیر و سلوکش برای رسیدن به تعالیِ اخلاقی، متوجه مسیحیت شد:
...
[مشاهده متن کامل]

من چنان اسیر اشتباهاتِ بی شمارِ گذشته ام بودم که باور نداشتم می توانم از آنها بگریزم، . . . اما پس از آنکه آلودگی زندگی گذشته ام به آب تولد تازه تطهیر شد ( تعمید ) ، . . . و تولد دوباره ام آن چنان مرا احیا و دگرگون ساخت که انسانی جدید شدم، . . . آنچه پیش تر برایم دشوار می نمود بسیار آسان شد.
به دوناتوس ( Donatus )
سیپریان اندک زمانی پس از ایمان آوردنش در سال ۲۴۹ به مقام شیخی منصوب شد، و هنگامی که هنوز چندی از ایمان آوردنش نمی گذشت، به مقام اسقفی کارتاژ رسید، یعنی به مهم ترین مقام رسمی کلیسا در حیطه امپراطوری روم در آفریقا.
سیپریان تا زمان کشته شدنش در سال ۲۵۸، ده سال در مقام اسقف خدمت کرد. این سال ها، برای کلیسا دورانی بسیار دشوار بود. توانایی های سیپریان در زمینهٔ رهبری حتی بیش از یک فرماندار رومی به چالش گرفته شد. تفکرات و نوشته هایش پاسخی بود به مسائل و مشکلاتی که با آن روبه رو بود. او در وهلهٔ اول مرد عمل بود نه یک اندیشمند. برای سیپریان زندگی و اندیشه از هم جدایی ناپذیر بود و هیچ یک را نمی شد بدون دیگری توصیف و تبیین کرد. او عمیقاً تحت تأثیر ترتولیان بود و همچنان که خودْ می گوید هر روز آثار او را مطالعه می کرد و او را «استاد» می خواند. اگرچه ترتولیان تندرویی سازش ناپذیر و در عمل خارج از گود بود، اما سیپریان پیش از هر چیز مرد عمل و ذاتاً رهبر و پیشوا بود. او آرمان هایِ افراطی و اخلاقیِ ترتولیان را به انضباط کلیساییِ واقع گرایانه تبدیل کرد.
سیپریان به محض انتصاب به مقام اسقفی، به رویارویی با مسائل برخاست. برخی از روحانیون ارشد کارتاژ پس از انتصاب سیپریان به مقام اسقفی، نسبت به او که شروعی چشم گیر داشت و پیش تر از طبقهٔ بانفوذ بود ( و حال باید از او اطاعت می کردند ) ، حسد می ورزیدند. اما این تنش ها تهدیدی جدی علیه کلیسا محسوب نمی شد زیرا جدی ترین جفای بر کلیسا در راه بود، یعنی جفای دسیان در سال های ۲۴۹–۲۵۱ این نخستین جفای هماهنگ بود که در سراسر امپراطوری روم علیه کلیسا وارد می شد. امپراتور دسیان در دو مرحله بر کلیسا حمله برد. نخست اسقفان مهم را که نقش رهبری داشتند از میان برداشت، و اسقفان رُم، انطاکیه، اورشلیم و قیصریه، همه را کشتند. به سیپریان از پیش هشدار دادند و او خود را در ناحیه ای نزدیک کارتاژ پنهان ساخت، و از آنجا با نامه کلیسا را طی دوران جفا رهبری می کرد. اما به خاطر فرارش، مخصوصاً از سوی روحانیون حسود، شدیداً مورد انتقاد قرار گرفت. در دومین مرحلهٔ جفا مسیحیان را مجبور می ساختند تا در برابر خدایان رومی قربانی بگذرانند. همه باید گواهیِ مکتوب می آوردند دال بر اینکه در برابر خدایان قربانی گذرانده اند و اگر نه با مرگ روبه رو می شدند. کلیسا که چند سالی را در آرامش گذرانده بود، آمادگی رویارویی با این یورش سهمگین را نداشت. بسیاری از مسیحیان در برابر خدایان قربانی گذراندند، حتی اسقفی به همراه همهٔ مسیحیان حوزهٔ اسقفی اش در برابر خدایان قربانی گذرانیدند. برخی دیگر نیز بدون اینکه قربانی بگذرانند، به مقامات رومی رشوه دادند و از آنها گواهی گرفتند.

سیپریان
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/سیپریان

بپرس