سیوف. [ س ُ ] ( ع اِ ) ج ِ سیف. شمشیرها : میزبانان من سیوف و رماح میهمانان من کلاب و سنور.مسعودسعد.ز رای و عزم تو گردون و دهر از آن ترسدکه این کشیده سیوف است و آن زدوده رماح.مسعودسعد.رجوع به سیف شود.