سیو

لغت نامه دهخدا

سیو. [ وْ ] ( اِ ) سیب که به عربی تفاح گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ) :
غلط کردم در این صورت که گفتم
زنخدان نگار خویش را سیو.
عمادی.
رجوع به سیب شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) سیب تفاح .

فرهنگ معین

(وْ ) (اِ. ) سیب .

فرهنگ عمید

= سیب

گویش مازنی

/siyoo/ سیاه

دانشنامه عمومی

سیو شهری در شهرستان اوری در استان باله در بورکینافاسوی جنوبی است و جمعیت آن ۲۵۳۱ نفر است.
عکس سیو

سیو (قمر). سیو ( ماه ) ˈseɪ. oʊ نام یکی از ماه های نپتون است که در سال ۲۰۰۲ میلادی کشف شد.
قطر آن ۴۴ کیلومتر، جرمش ۵٫۸ ×۱۰۱۶ کیلوگرم، نیم محور بزرگ چرخش آن به دور نپتون ۲۲٬۲۲۸٬۰۰۰ کیلومتر، دوره مداری آن ۲٬۹۱۲/۷۲ روز، انحراف مداری ۵۳/۴۸۳ درجه و خروج از مرکز آن ۰/۱۳۶۵ است.
عکس سیو (قمر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

واژه سیب
معادل ابجد 72
تعداد حروف 3
تلفظ sib
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: sēp] ‹سیو› ( زیست شناسی )
مختصات ( س ) ( ص . )
آواشناسی sib
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ لغت معین
در زبان لری بختیاری سِ ی و_sew=به معنای سیب هست
sew
سٍو
در کوردی یعنی:سیب
سیوه:نام دخترانه با همان معنای سیب
میبینمت

سِیو به معنی تختگاه ، پهن ، گسترده، سنگ زیرین آسیاب
"سیاه" در گویش مازندرانی چنین تلفظ میشود.
شُو سیوهه ، گو سیوهه ، جان مار
اینتی دهیئن ، آرزوهه جان مار ؟
شعر از حجت الله حیدری

بپرس