لغت نامه دهخدا
سیه فام. [ ی َه ْ ] ( ص مرکب ) سیاه فام. سیه رنگ :
شنیدم که لقمان سیه فام بود
نه تن پرور و نازک اندام بود.سعدی.
رجوع به سیاه فام و سیاه شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) آن چه به رنگ سیاه باشد سیاه رنگ .
سیاه فام . سیه رنگ
فرهنگ عمید
سیاه رنگ، سیاه گون، آنچه به رنگ سیاه باشد.
مترادف ها
fuscous (صفت)
تیره، گندم گون، سیه فام