سیه سر

لغت نامه دهخدا

سیه سر. [ ی َه ْ س َ ] ( اِ مرکب ) کنایه از آدمی زاد باشد. ( برهان ). آدمی. ( فرهنگ رشیدی ) :
سیه سر را قضا بر سر نبشته ست
گنهکاریش در گوهر سرشته ست.
( ویس و رامین ).
|| قلم نویسندگی. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به سیاه سر و سیاسر شود.

فرهنگ فارسی

گناهکار سیاه سر
کنایه از آدمی زاد باشد

پیشنهاد کاربران

مکار و نیرنگ باز ، آب زیر کاه ، آدم زرنگ و موذی، مکار، حیله گر، فریب کار، تودار، موذی در زبان ملکی گالی بشکرد

بپرس