سیه سار. [ی َه ْ ] ( اِ مرکب ) نهنگ که جانوری است مشهور و معروف در دریا. ( برهان ). نهنگ زیرا که سرش سیاه میباشد. ( آنندراج ) ( فرهنگ رشیدی ). تمساح و تساچه : سفله گردد ز مال و جاه سفیه که سیه سار برنتابد پیه.
سنایی.
|| ( ص مرکب ) آنکه یا آنچه سر سیاه داشته باشد. چنانکه ناصر در صفت قلم گفته : آن زردتن لاغر گلخوار سیه سار زرد است و نزار است و چنین باشد گلخوار.
ناصرخسرو.
رجوع به سیاه سار و سیاه سر شود.
فرهنگ فارسی
ماهیی از نوع بال که دارای سری سیاه و پیه بسیار است . نهنگ که جانوری است مشهور و معروف در دریا .
فرهنگ عمید
= سیاه سر
پیشنهاد کاربران
سیه سار ؛ سیه سر. سر سیاه : آن زردتن لاغر گل خوار سیه سار زرد است و ضعیف است و چنین باشد گل خوار همواره سیه سرش ببرند ازیرا هم صورت مار است و ببرّند سر مار. ناصرخسرو ( از جهانگیری و انجمن آرا ) . ... [مشاهده متن کامل]
جز کز سبب دوستی آب جدا نیست این زرد و سیه سار از آن زرد و سیه سار. ناصرخسرو. مرا مرغی سیه سار است و گل خوار گهربار و سخندان در قلمدان. ناصرخسرو.
سیه سار ؛ سیه سر. سر سیاه :
مرا مرغی سیه سارست گل خوار گهربار و سخن دان در قلم دان ناصرخسرو تصحیح مینوی و محقق، قصیده ۴۸