سیه بهار

لغت نامه دهخدا

سیه بهار. [ ی َه ْ ب َ ] ( اِ مرکب ) بهار سبزه. بعضی گویند که در بلاد سردسیر در ایام ربیع سبزه کشت که از زیر برف از پس سردی و سیرآبی بغایت سبز مایل به کبودی و سیاهی بیرون می آید آنراسیه بهار گویند. ( غیاث اللغات ). ترکیب قلب است به معنی بهار به افراط. ( آنندراج ). بهاری که بارندگی در آن زیاده از اندازه باشد. ( ناظم الاطباء ) :
هزار رنگ ز گلزاردر کنار من است
جنون کجاست که جوش سیه بهار من است.
حضرت شیخ ( از آنندراج ).
سیه بهار جنون آمده ست در فالم
بشانه زلف پریشان یار میگیرم.
ایضاً ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بهار سبزه . و بعضی گویند که در بلاد سردسیر در ایام ربیع سبزه کشت که از زیر برف از پس سردی و سیر آبی بغایت سبز مایل بکبودی و سیاهی بیرون میاید آنرا سیه بهار گویند .

پیشنهاد کاربران

بپرس