سینه صاف کردن


معنی انگلیسی:
to clear the throat, to hem, to hum and ha(w), to hawk

مترادف ها

hawk (فعل)
فروختن، دوره گردی کردن، سینه صاف کردن، با باز شکار کردن، طوافی کردن، جار زدن و جنس فروختن

hem (فعل)
احاطه کردن، سجاف کردن، سینه صاف کردن، لبه دار کردن، حاشیه دار کردن، تمجمج کردن، کناره دار کردن

clear the throat (فعل)
سینه صاف کردن

expectorate (فعل)
سینه صاف کردن

فارسی به عربی

حاشیة

پیشنهاد کاربران

یعنی به اصطلاح اهم اهم کردن و صاف کردن صدا که هم معنی آن سینه صاف کردن است

بپرس